تیر پیکان دار. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از برهان) : پَرّ کرکس بین به رنگ خرمگس یغلغی را کزکمان خواهد گشاد. خاقانی. و رجوع به یغلق شود، ظاهراً نوعی پوشاک است. یقلق: علمداران میان بند مصری و یغلغ یزدی و برگ تبریزی. (نظام قاری ص 154)
چوبکی است که بر دول آسیا طوری نصب کنند که چون آسیا بگردش در آید سر آن چوب حرکت کند و بدول خورد و دول را بجنباند و دانه بتندی در گلوی آسیا ریزد: چون لکلک است کلکت بر آسیای معنی طاحون ز آب گردد نزلکلک معین. زان لکلک ای برادر گندم ز دول بجهد در آسیا در افتد معنی زهی مبین. (مولوی لغ)
مرغی است غیر لکلک. (منتهی الارب). اللغلغ، و هو دون الاوزّ فی المقدار، لونه کلون الاوز الحبشی الی السواد، ابیض الجفن، اصفرالعین و یعرف فی مصر بالعراقی. و یأتی فی مبادی ٔ طلوع زرعها زمن اتیان الکراکی الیها. من شأنها ان یتقدمها واحد منها کالدلیل لها ثم قد تکون صفاً واحداً ممتداً کالحبل و دلیلها فی وسطها متقدم علیها بعض التقدم. و قد یصف خلفه صفین ممتدّین یلقیانه فی زاویه حاده حتی یصیر کانه حرف جیم بلاعراقه، متساویه الطرفین و من خاصتها انها اذا کبرت حدث فی بیاض بطونها و صدورها نقط سود. و الفرخ منها لایعتریه ذلک. (صبح الاعشی ج 2 ص 63)