جدول جو
جدول جو

معنی یغلاوی

یغلاوی((یَ))
تابه کوچک دسته دار، کاسه کوچک دسته دار مخصوص غذا گرفتن سربازان
تصویری از یغلاوی
تصویر یغلاوی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با یغلاوی

یغلاوی

یغلاوی
پارسی است و ترکی آوند آهنی یا مسین یغلا ظرف آهنی دسته دار که در آن روغن و چیزهای دیگربریان کنند، کاسه مسی دسته دار که به سربازان برای گرفته غذا داده میشود
فرهنگ لغت هوشیار

یغلاوی

یغلاوی
یغلا. تاوه ای که در آن چیزی بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان). به معنی یغلاست و در خراسان به این معنی لغلا گویند. (آنندراج). در گناباد خراسان، لَغلاغو گویند، کاسۀ مسی دسته دارکه به سربازان برای گرفتن غذا داده می شود. یقلاوی
لغت نامه دهخدا

یقلاوی

یقلاوی
کاسۀ مسین که سربازان در آن طعام گیرند. ظرف غذاخوری (بیشتر در سربازخانه ها). (یادداشت مؤلف). و رجوع به یغلاوی و یغلوی شود
لغت نامه دهخدا

یغلوی

یغلوی
یغلو. یغلا. یغلاوی. تاوه ای که در آن روغن و چیزهای دیگر بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان) :
بغرا بیا که دنبۀ پرواری و بره
در یغلوی درآمد و میل گداز کرد.
بسحاق اطعمه.
، کاسه مانند مسی که در سربازخانه ها سهمیۀ غذای سربازها را بدان ریزند و به آنان دهند. و رجوع به یغلاوی و یقلاوی شود
لغت نامه دهخدا

یغمایی

یغمایی
یغماگر، غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
یغمایی
فرهنگ فارسی عمید

یغمایی

یغمایی
از شهر یغما، خوبروی -1 منسوب به یغما، خوبروزیبا: من همان روز دل و صبر بیغما دادم که مقید شدم آن دلبریغمائی را. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار