جدول جو
جدول جو

معنی یساخر - جستجوی لغت در جدول جو

یساخر
(یَسْ سا خَ)
نام یکی از دوازده فرزند یعقوب. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یساور
تصویر یساور
یساول، جلودار، قراول، نگهبان، در دورۀ صفویه، مامور تشریفات، نقیب، صف آرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یسار
تصویر یسار
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ، کنایه از شوم، نامبارک، کنایه از کسی که دیدن روی او باعث نکبت و نحوست شود، برای مثال نشسته مدعیانند از یمین و یسار / خدای را که بپرهیز از «یساری» چند (ظهوری - لغتنامه - یسار)، فراخی و آسانی، توانگری، فراخی در نعمت و مال
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
ابن مسلم یا ابن عثمان، برادر ابومسلم صاحب الدعوه و جد علی بن حمزه بن عماره بن حمزه بن یسار اصفهانی است. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مَ خِ)
جمع واژۀ مسخره. (دهار). رجوع به مسخره شود
لغت نامه دهخدا
(یَ وُ)
یساول. (ناظم الاطباء). همان یاساور را گویند. (آنندراج) : نوروز مستشعر و منهزم شد با لشکر خود بر یساور زد و گروهی را هلاک کرد. (تاریخ غازانی ص 51). و رجوع به یساول شود
لغت نامه دهخدا
(کَتْوْ)
میاسره. نرمی کردن با کسی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ناحیه یا شهر کوچکی در مشرق سیستان و در ناحیۀ غور و هرات بوده، در حبیب السیر نام ساخر و تولک با زمین داور و فراه آمده است، رجوع به حبیب السیر چ قدیم تهران جزء چهارم از ج 2 ص 114 و جزء دوم از ج 3 ص 261 و جزء سوم از ج 3 ص 277 و 294و 384 و 298 و جزء چهارم از ج 3 ص 308 و چ کتابفروشی خیام ج 2 ص 604 و ج 3 ص 360 و ج 4 ص 74 و 171 و 237 و 302 و 314 و 315 و 367 و 591 شود، ضبط کلمه مشکوک است
لغت نامه دهخدا
(خِ)
فسوس کننده. (آنندراج). مسخره کننده. مستهزی ٔ. (تفسیر ابوالفتوح چ 2 ج 8 ص 381 و 388). استهزاکننده. خنده ستانی کننده... تمسخر کننده. ریشخند کننده
لغت نامه دهخدا
(یِ)
یسار. دست چپ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به یسار شود
لغت نامه دهخدا
(یَ سْ سا)
یسار. دست چپ. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به یسار شود، کمی و اندکی. گویند: انظرنی حتی یسار، یعنی اندکی منتظر من باش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
روی و سیمای نامبارک و نامیمون. (ناظم الاطباء). شخصی را گویند که او میمنت ندارد و دیدن روی او نامبارک است. (برهان). شوم و نامبارک. (آنندراج) :
نشسته مدعیانند از یمین و یسار
خدای را که بپرهیز از یساری چند.
ظهوری (از آنندراج).
غیرتی گیر از زنان عرب
مالداری مجو که هست یسار.
محمدقلی مجذوب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساخر
تصویر ساخر
فسوس کننده، مسخر کننده، مستهزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یسار
تصویر یسار
دست چپ از دو دست آدمی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یسار
تصویر یسار
((یَ))
طرف چپ، چهره ای که دیدن آن نحوست و شومی می آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساخر
تصویر ساخر
((خِ))
سخره کننده، مسخره کننده
فرهنگ فارسی معین
چپ، میسره، یاسر، استطاعت، تمول، توانگری، شوم، نامیمون
متضاد: یمین
فرهنگ واژه مترادف متضاد