- یزه
- اتصاف را رساند پاکیزه دوشیزه
معنی یزه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرد، صغیر، بسیار ریز
جانب، کرانه
مقعد مخرج
ریز، خرد، کوچک، خرده و اندکی از چیزی
ریزه ریزه: خرده خرده، پاره پاره، ریزریز
ریزه ریزه: خرده خرده، پاره پاره، ریزریز
اسب سیاه مایل به خاکستری، برای مثال کجا دیزۀ تو جهد روز جنگ / شتاب آید اندر سپاه درنگ (فردوسی - ۱/۲۲۸)
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اورا، کلات، ملاذ، دژ، قلاط، دز، رخّ، پشلنگ، حصن، ابناخون، دیز
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، اورا، کلات، ملاذ، دژ، قلاط، دز، رخّ، پشلنگ، حصن، ابناخون، دیز
نی یا چوب دراز و سخت که بر سر آن آهن نوک تیز نصب کنند
نیزۀ آتشین: کنایه از شعاع آفتاب
نیزۀ خطی: نیزۀ راست و بلندی که از محلی در بحرین به نام الخط می آورده اند
نیزۀ آتشین: کنایه از شعاع آفتاب
نیزۀ خطی: نیزۀ راست و بلندی که از محلی در بحرین به نام الخط می آورده اند
از قازه هندی لنگوته لنگ کوچک لنکوته. یا قیزه کردن اسب. بستن اسب به وضع خاص
آمیخته
حربه معروف که بعربی آنرا رمح و سنان گویند
خطا، جرم
گریبان
مطلق
حلقه در
نوعی رستنی که جزو شاخه نهانزادان است و ساقه و برگ دارد ولی ریشه و گل ندارد و بجای ریشه دارای کرکهای ریز در پایین ساقه است که گیاه بوسیله آنها مواد غذایی را جذب میکند. بعضی از اقسام آن هم ساقه ندارند
کچل کل
رها، آزاد، ول، ول شده
یله کردن: واگذاشتن، رها کردن،برای مثال گله کرد باید به گیتی یله / تو را چون نباشد ز گیتی گله (فردوسی - ۲/۳۱۸)
یله کردن: واگذاشتن، رها کردن،
حلقۀ در، حلقۀ میخ طویله
نیایش، ستایش، سراییدن یسنا
خطا، جرم، عمل غیر قانونی، گناه
یوزک، سگ شکاری، سگ تولۀ شکاری
تک، تنها، یگانه، بی همتا، بی نظیر
یکه خوردن: کنایه از تکان خوردن و حیرت کردن
یکه و تنها: تنها، به تنهایی
یکه خوردن: کنایه از تکان خوردن و حیرت کردن
یکه و تنها: تنها، به تنهایی
آن بخش از لباس که دور گردن قرار دارد، گریبان
یقه، آن بخش از لباس که دور گردن قرار دارد، گریبان
کاک، نوعی نان شیرینی خشک و نازک و لایه لایه، یوخه
با صفا، خرم، پاک، پاکیزه، دور از بدی و کارهای ناشایسته، پاک دامن، بی آلایش