جدول جو
جدول جو

معنی قیزه

قیزه((قَ یا ق))
لنکوته
قیزه کردن اسب: بستن اسب به وضع خاص
تصویری از قیزه
تصویر قیزه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قیزه

قیزه

قیزه
از قازه هندی لنگوته لنگ کوچک لنکوته. یا قیزه کردن اسب. بستن اسب به وضع خاص
فرهنگ لغت هوشیار

قیزه

قیزه
لنگوته. (بهار عجم) (آنندراج).
- قیزه کردن اسب، بستن اسب بوضعی خاص و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته و در هندوستان قازه به الف گویند. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ریزه

ریزه
ریز، خرد، کوچک، خرده و اندکی از چیزی
ریزه ریزه: خرده خرده، پاره پاره، ریزریز
ریزه
فرهنگ فارسی عمید

قیمه

قیمه
خورشی که از گوشت ریزکرده، لپه، پیاز داغ، سیب زمینی سرخ کرده و رب تهیه می شود، گوشت خردکرده
قیمه کردن: کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
قیمه
فرهنگ فارسی عمید