- یال
- موهای گردن اسب و شیر،
هیکل، اندام، گردن
یال و کوپال: کنایه از هیکل و اندام قوی، برز و بالا
یال و کوپال برکشیدن: کنایه از نشان دادن زور بازو، قدرت نمایی کردن،برای مثال عجب یال و کوپال برمی کشی / غباری به گردون چه سرمی کشی (نورالدین ظهوری - لغتنامه - یال)
معنی یال - جستجوی لغت در جدول جو
- یال
- گردن باشد، بیخ گردن را نیز گفته اند
- یال
- گردن، بن گردن، موی گردن اسب، زور، قدرت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخفف یاالله اما معنی یا الله بکار نمی رود
همسر
آبگون
پندار، گمان
یکنوع پول مسکوک که سابقا در ایران رواج داشته و معادل با یک قران و پنجشاهی بوده است
جدا شدن از هم جدا شدن
بازگشتن، سطبر گردیدن
پندار، ظن، گمان
آب روان و جاری
اهل خانه، زن و فرزند
بسیار روان، آب روان، جاری
پیمانه کننده، کیل کننده، پیمانه گر
درازدامن، دامن دراز، آنکه دامن بلند دارد، مرد دراز بالا و درازدامن، درازدنبال
فیلبان، نگهبان پیل، آنکه بر پشت فیل می نشیند و فیل را می راند، پیلبان، پیلوان
صورتی که در خواب یا بیداری به ذهن آید، پندار، گمان، وهم، نیرویی که به وسیلۀ آن صورت هایی که در زمانی دیده شده در ذهن تجدید و احیا می شود
حائل ها، رشته ای که میان دو تنگ شتر می بندند، جمع واژۀ حائل
زن و فرزند و هر که در نفقه مرد باشد
شیر از جانوران
از ریشه پارسی پیلبان، پیلدار در لغت فرس آمده: زمینی باشد که اول بار بکارند. ابو شکور گوید: مرین داستان کس نگفت از فیال ابر سیصد و سی و سه بود سال. مرحود دهخدا در مورد معنی فوق نوشته ند: غلط است در شعر (ابو شکور) معنی ابتکارا می دهد کش بگفت از فیال. تیری که پیکان آن دو شاخه باشد
پیمانه کننده
گمان، وهم، آنچه که در خواب دیده شود، یکی از حدود اسماعیلیان
واحد پول ایران
تیری که پیکان آن دو شاخ باشد
اول، آغاز، ابتدا، برای مثال بر این داستان کش بگفت از فیال / ابر سیصد و سی و سه بود سال (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۳)
واحد پول ایران، برابر با یک دهم تومان، واحد پول عربستان، عمان، قطر و یمن، در دورۀ قاجار، واحد پول معادل یک قران و پنج شاهی
دروغ گو، بی بند وبار
ویژگی مردی که زن و فرزند دارد، برای مثال ضعیفم یالمندم تنگدستم / چه خوانم داستان رامی و ویس (سوزنی - لغتنامه - یالمند)
مرد تنها و مجرد، بی بند و بار
کنایه از نشان دادن زور بازو، قدرت نمایی کردن، برای مثال عجب یال و کوپال برمی کشی / غباری به گردون چه سرمی کشی (نورالدین ظهوری - لغتنامه - یال)