واحد یاسمون. آن که یاسمون را به فتح نون میخواند مفرد آن را یاسم داند و گویاتقدیر یاسمه باشد زیرا صرفیون ریحانه و زهره را مؤنث میدانند. (المعرب جوالیقی ص 356) ، ج، یاسم. (تاج العروس از ابن بری). رجوع به یاسم شود
واحد یاسمون. آن که یاسمون را به فتح نون میخواند مفرد آن را یاسم داند و گویاتقدیر یاسمه باشد زیرا صرفیون ریحانه و زهره را مؤنث میدانند. (المعرب جوالیقی ص 356) ، ج، یاسم. (تاج العروس از ابن بری). رجوع به یاسم شود
ایاسه. خواهش و آرزو. (یسنا ص 125). خواهش و آرزو و به عربی تمنی گویند. (برهان). آرزو. (غیاث). تاسه (در تداول مردم قزوین). آرزو را گویند و آن را ایاسه نیز خوانند: مدتهاست تا ما را به تو یاسه و آرزومندی است. (ابوالفتوح رازی). گفت (ثوبان) یا رسول اﷲ مرا هیچ رنج نبود الا یاسۀ دیدار تو. (ابوالفتوح رازی ج 2 ص 5). دوستان و رفیقان را وداع کرده به یاسۀ من به من آمده اند. (ابوالفتوح رازی). آه: شوقاً الی رؤیتهم،ای یاسه به دیدار ایشان. (تفسیر ابوالفتوح رازی). برخصت دام منصب ساخته احکام شرعی را مقدم کرده بر اخبار قرآن یاسۀ جان را. پوربهای جامی (از جهانگیری) مخفف یاسمن و یاسمین. نام زنی از کردان. - امثال: پا پای خر دست دست یاسه. (امثال و حکم ج 1 ص 494)
ایاسه. خواهش و آرزو. (یسنا ص 125). خواهش و آرزو و به عربی تمنی گویند. (برهان). آرزو. (غیاث). تاسه (در تداول مردم قزوین). آرزو را گویند و آن را ایاسه نیز خوانند: مدتهاست تا ما را به تو یاسه و آرزومندی است. (ابوالفتوح رازی). گفت (ثوبان) یا رسول اﷲ مرا هیچ رنج نبود الا یاسۀ دیدار تو. (ابوالفتوح رازی ج 2 ص 5). دوستان و رفیقان را وداع کرده به یاسۀ من به من آمده اند. (ابوالفتوح رازی). آه: شوقاً الی رؤیتهم،ای یاسه به دیدار ایشان. (تفسیر ابوالفتوح رازی). برخصت دام منصب ساخته احکام شرعی را مقدم کرده بر اخبار قرآن یاسۀ جان را. پوربهای جامی (از جهانگیری) مخفف یاسمن و یاسمین. نام زنی از کردان. - امثال: پا پای خر دست دست یاسه. (امثال و حکم ج 1 ص 494)
یاسا. راه و رسم و قاعده و قانون. (برهان). حکم و قانون و سیاست. (غیاث). رسم و قاعده: آن اسیران را بجز دوری نبود دیدن فرعون دستوری نبود. که فتادندی بره در پیش او بهر آن یاسه بخفتندی برو. مولوی. یاسه آن به که نبیند هیچ اسیر درگه و بی گه لقای آن امیر. مولوی. یاسه شددر جهان به یرلغخان که کنند از قتال کوته چنگ چشم برهم زند ز تیهو باز چشم کوته کند ز غرم پلنگ اینهمه یاسه های سخت برفت یار با ما هنوز بر سر جنگ. نزاری قهستانی. رجوع به یاسا شود
یاسا. راه و رسم و قاعده و قانون. (برهان). حکم و قانون و سیاست. (غیاث). رسم و قاعده: آن اسیران را بجز دوری نبود دیدن فرعون دستوری نبود. که فتادندی بره در پیش او بهر آن یاسه بخفتندی برو. مولوی. یاسه آن به که نبیند هیچ اسیر درگه و بی گه لقای آن امیر. مولوی. یاسه شددر جهان به یرلغخان که کنند از قتال کوته چنگ چشم برهم زند ز تیهو باز چشم کوته کند ز غرم پلنگ اینهمه یاسه های سخت برفت یار با ما هنوز بر سر جنگ. نزاری قهستانی. رجوع به یاسا شود
درختچه ای از تیره زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است. گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد. گلهایش گاهی منفرد و گاهی به صورت آرایش گرزن در انتهای شاخه قرار می گیرند. در حدود صد گونه از این گیاه شناخته شده که غالباً از گلهای گونه های معطر آن در عطرسازی استفاده میکنند از شاخه بالنسبه جوان یاسمن سفید جهت ساختن پیپ استفاده میکنند. (بعلت معطر بودن چوب آن). یاسمین. یاسمون. ظیان. گل هاشم. سجلاط. سمن. یاس گلدانی. شرخات. و آن رایاسمین هم گویند گلیست خوشبو که زرد و کبود شود. بهندی آن را چنبلی نامند. مصلح آن کافور است و بدل آن نرجس و نسرین یا زنبق یا سوسن است. (الفاظالادویه ص 286). چیچک. چنبیلی. جنبیلی. یاس. یاسمی: یاسمن آمد به مجلس با بنفشه دست سود حمله کردند و شکسته شد سپاه با درنگ. منجیک. یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید. کسایی. از ارغوان و یاسمن و خیری و سمن از سرو نو رسیده و گلهای کامکار. فرخی. نو بهار آمد و آورد گل و یاسمنا باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا. منوچهری. بر یاسمن عصابۀ درّ مرصع است بر ارغوان طویلۀ یاقوت معدنی. منوچهری. اشک تو چون زر که بگدازی و ریزی بر زریر اشک من چون ریخته بر زر برگ یاسمن. منوچهری. معشوقگانت را گل و گلنار ویاسمن از دست یاره بربود از گوش گوشوار. منوچهری. ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح سندس رومی گشته سلب یاسمنا. منوچهری. زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی تا کم شده ست آفت سرما ز گلستان. منوچهری. سندس رومی در یاسمنان پوشانند خرمن مینا بر بید بنان افشانند. منوچهری. تا بوی دهد یاسمن و چینی و سنبل تا رنگ دهد دیبه رومی و الائی. منوچهری. دین گرامی شد به دانا و به نادان خوار گشت پیش نادان دین چو پیش گاو باشد یاسمن. ناصرخسرو. و مشمومات چون نیلوفر و نرگس و بنفشه و یاسمن سخت بسیار بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 142). رخش تو بر خاک چو بگشاد گام دشت شود پر گل و پر یاسمن. مسعودسعد. به گل یاسمن دوش پیغام داد که ازابر خشنودم از باد شاد. معزی. چشم کرم گریست خون گفت که یاس من نگر زانکه خزان بخل را یاسمنم دریغ من. خاقانی. اول روز اندک است زیب و فر آفتاب بعد گیا ظاهر است خیل گل و یاسمن. خاقانی. یاسمن تازه داشت مجمرۀ عود سوز شاخ که آن دید ساخت برگ تمام از نثار. خاقانی. سروبن چون به شصت سال رسید یاسمن بر سر بنفشه دمید. نظامی. بود در کنج باغ جایی دور یاسمن خرمنی چو گنبد نور. نظامی. قافله زن یاسمن و گل بهم قافیه گو قمری و بلبل بهم. نظامی. یاسمنی چند که بیدی کنند دعوی هندو به سپیدی کنند. نظامی. بنفشه زلف را چندان دهد تاب که باشد یاسمن را دیده در خواب. نظامی. اشکال بدایع همه در پردۀ رشکند زین شکل که از پرده برون یاسمن آورد. عطار. نطفۀ سیمین در اندام زمین شاهد گل گشت و طفل یاسمن. سعدی. که دید رنگ بهاری به رنگ رخسارت که رنگ گل ببرد تا به یاسمن چه رسد. سعدی. یکی به حکم نظر پای در گلستان نه که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش. سعدی. خالیست بدان صفحۀ سیمین بنا گوش یا نقطه ای از غالیه بر یاسمن است آن. سعدی. لاله رویا گلت آمیخته با یاسمن است می ندانم که رخت لاله و گل یا سمن است بوی یاس من از آن سبزه خط می آید گل رویت مگر آورده خط یاسمن است. سلمان (ازشرفنامۀ منیری). حافظ منشین بی می و معشوق زمانی کایام گل و یاسمن و عید صیام است. حافظ. - یاسمن آفریقائی، درختچه ای است از تیره روناسیان که دارای برگهای متقابل است و مخصوص نواحی حارۀ آفریقا و آسیا می باشد. در حدود چهل گونه از این گیاه شناخته شده است. گلهایش. سفید و زیباست و جام گل دارای شش گلبرگ. از میوۀ این گیاه در رنگرزی استفاده می کنند و از آن رنگ قرمز و یازرد میگیرند. جوز کوثل. گاردنیا. جردنیا. یاس آفریقایی. - یاسمن بری، گیاهی است ازتیره آلاله که در حقیقت یکی از گونه های شقایق پیچ محسوب می شود. یاسمن البر. فل بهار. لبیدیون. ابریر. جوهی. جاهی. جنگلی. چنبیلی. نباتی است از خانوادۀ سلانه که آن را تاج ریزی پیچ نیز مینامند و شاخه های کوچک آن را که لااقل یکسال از عمر آن گذشته باشد بکار میبرند این شاخ ها را موقعی که برگهای نبات میریزد چیده و بقطعات کوچک تقسیم میکنند ساقۀ یاسمن بری اول دارای بوئی نامطبوع و طعمی تلخ است ولی بتدریج بوی آن از بین رفته و طعم آن شیرین میشود جوشانیدۀ آن مصفی خون و مدر و معرق است ولی خاصیت تخدیرکننده آن بسیار کمتر، از بلادن و تاتوره و بیخ است. (کتاب درمانشناسی ج 1). ظیان به فارسی یاسمن بری است و یاس سفید عبارت از آن است و به لغت اندلس برید فوقه به معنی عشبه النار و به بربری ابریر و به هندی جوهی و جاهی و جنگلی و چنبلی نامند و منبت آن بیابانها و بالای تلهاو با علیق باشد و بر آن پیچیده و از آن جدا نباشد وگویند بوی آن رعاف آورد و قسم مغربی آن را عشبۀ مغربیه نامند... نباتیست شبیه به لبلاب و از آن صلب تر وشاخه های آن در هم پیچیده و گل آن بسیار خوشبو و قسمی خاردار شبیه به خار گل سرخ و گل آن از یاسمین بستانی که چنبلی نامند بسیار کوچکتر و بیخ آن سیاه و قوت بیخ آن تا بیست سال باقی می ماند... و نوعی از آن باشد که برگهای آن باریک و شاخه های سرخ و گل آن مایل به سرخی است بسیار تند و تیز و بوی آن کریه و تند است و زبون و غیر مستعمل زیرا که محرق جلد زبان و خراشنده و جداکننده جلد بدن و برگ آن نیز مانند بیخ آن است و این نوع را به یونانی اقلیمیاطس نامند. (مخزن الادویه ص 385). - یاسمن زرد، گونه ای یاسمن که دارای گلهای طلایی زرد است. (فرهنگ فارسی معین). - ، یاسمن وحشی. رجوع به یاسمن وحشی در همین ترکیبات شود. - یاسمن سفید، گونه ای یاسمن که دارای گلهای سفید است و در ایران و قفقار و چین میروید و اغلب به نام یاس سفید مشهور است و چون آن را در گلدانهای بزرگ پرورش میدهند و دارای ساقۀ بالا رونده نیز می باشد بهمین جهت به نام یاس گلدانی پیچ نیز موسوم است. یاس گلدانی پیچ. - یاسمن عربی، رازقی. رجوع به رازقی شود. - یاسمن وحشی، درختچه ای از تیره لوگانیها و از ردۀ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که زیبا وپیچیده است و دارای ساقۀ بی کرک و شاخه های کوچک می باشد برگهایش متقابل و ساده و باریک و نوک تیز و پایاست و گلهایش زرد رنگ و بویی شبیه به یاسمن زرد دارد. از این جهت بغلط آن را جزء یاسمنها محسوب و به نام یاسمن وحشی و گاهی نیز یاسمن زرد می خوانند. جام گل این گیاه مرکب از پنج قسمت تقریباً مساوی و بزرگتر ازکاسه گل میباشد. پرچمهای آن بتعداد پنج و میوه اش کپسول و بسیار کوچک و دارای دو خانه و دانه های مسطح است. در ریشه این گیاه آلکالوییدهایی نظیر ژلسمین و سمپرویرین و مواد رنگی و رزین و غیره موجود است از آلکالوییدهای این گیاه در پزشکی بعنوان آرام کننده دردهای عصب پنجم دماغی (تری ژومو) و دندان دردهای ناشی از آن استفاده می کنند ولی در بکار بردن آن باید نهایت دقت را داشت چون سمیت شدیدی دارد. - امثال: آنقدر سمن هست که یاسمن در میان گم است
درختچه ای از تیره زیتونیان که دارای گونه های برافراشته و یا بالارونده است. گلهایش درشت و معطر و به رنگهای سفید یا زرد و یا قرمز میباشد. گلهایش گاهی منفرد و گاهی به صورت آرایش گرزن در انتهای شاخه قرار می گیرند. در حدود صد گونه از این گیاه شناخته شده که غالباً از گلهای گونه های معطر آن در عطرسازی استفاده میکنند از شاخه بالنسبه جوان یاسمن سفید جهت ساختن پیپ استفاده میکنند. (بعلت معطر بودن چوب آن). یاسمین. یاسمون. ظیان. گل هاشم. سجلاط. سمن. یاس گلدانی. شرخات. و آن رایاسمین هم گویند گلیست خوشبو که زرد و کبود شود. بهندی آن را چنبلی نامند. مصلح آن کافور است و بدل آن نرجس و نسرین یا زنبق یا سوسن است. (الفاظالادویه ص 286). چیچک. چنبیلی. جنبیلی. یاس. یاسمی: یاسمن آمد به مجلس با بنفشه دست سود حمله کردند و شکسته شد سپاه با درنگ. منجیک. یاسمن لعل پوش سوسن گوهرفروش بر زنخ پیلغوش نقطه زد و بشکلید. کسایی. از ارغوان و یاسمن و خیری و سمن از سرو نو رسیده و گلهای کامکار. فرخی. نو بهار آمد و آورد گل و یاسمنا باغ همچون تبت و راغ بسان عدنا. منوچهری. بر یاسمن عصابۀ درّ مرصع است بر ارغوان طویلۀ یاقوت معدنی. منوچهری. اشک تو چون زر که بگدازی و ریزی بر زریر اشک من چون ریخته بر زر برگ یاسمن. منوچهری. معشوقگانت را گل و گلنار ویاسمن از دست یاره بربود از گوش گوشوار. منوچهری. ثوب عتابی گشته سلب قوس قزح سندس رومی گشته سلب یاسمنا. منوچهری. زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی تا کم شده ست آفت سرما ز گلستان. منوچهری. سندس رومی در یاسمنان پوشانند خرمن مینا بر بید بنان افشانند. منوچهری. تا بوی دهد یاسمن و چینی و سنبل تا رنگ دهد دیبه رومی و الائی. منوچهری. دین گرامی شد به دانا و به نادان خوار گشت پیش نادان دین چو پیش گاو باشد یاسمن. ناصرخسرو. و مشمومات چون نیلوفر و نرگس و بنفشه و یاسمن سخت بسیار بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 142). رخش تو بر خاک چو بگشاد گام دشت شود پر گل و پر یاسمن. مسعودسعد. به گل یاسمن دوش پیغام داد که ازابر خشنودم از باد شاد. معزی. چشم کرم گریست خون گفت که یاس من نگر زانکه خزان بخل را یاسمنم دریغ من. خاقانی. اول روز اندک است زیب و فر آفتاب بعد گیا ظاهر است خیل گل و یاسمن. خاقانی. یاسمن تازه داشت مجمرۀ عود سوز شاخ که آن دید ساخت برگ تمام از نثار. خاقانی. سروبن چون به شصت سال رسید یاسمن بر سر بنفشه دمید. نظامی. بود در کنج باغ جایی دور یاسمن خرمنی چو گنبد نور. نظامی. قافله زن یاسمن و گل بهم قافیه گو قمری و بلبل بهم. نظامی. یاسمنی چند که بیدی کنند دعوی هندو به سپیدی کنند. نظامی. بنفشه زلف را چندان دهد تاب که باشد یاسمن را دیده در خواب. نظامی. اشکال بدایع همه در پردۀ رشکند زین شکل که از پرده برون یاسمن آورد. عطار. نطفۀ سیمین در اندام زمین شاهد گل گشت و طفل یاسمن. سعدی. که دید رنگ بهاری به رنگ رخسارت که رنگ گل ببرد تا به یاسمن چه رسد. سعدی. یکی به حکم نظر پای در گلستان نه که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش. سعدی. خالیست بدان صفحۀ سیمین بنا گوش یا نقطه ای از غالیه بر یاسمن است آن. سعدی. لاله رویا گلت آمیخته با یاسمن است می ندانم که رخت لاله و گل یا سمن است بوی یاس من از آن سبزه خط می آید گل رویت مگر آورده خط یاسمن است. سلمان (ازشرفنامۀ منیری). حافظ منشین بی می و معشوق زمانی کایام گل و یاسمن و عید صیام است. حافظ. - یاسمن آفریقائی، درختچه ای است از تیره روناسیان که دارای برگهای متقابل است و مخصوص نواحی حارۀ آفریقا و آسیا می باشد. در حدود چهل گونه از این گیاه شناخته شده است. گلهایش. سفید و زیباست و جام گل دارای شش گلبرگ. از میوۀ این گیاه در رنگرزی استفاده می کنند و از آن رنگ قرمز و یازرد میگیرند. جوز کوثل. گاردنیا. جردنیا. یاس آفریقایی. - یاسمن بری، گیاهی است ازتیره آلاله که در حقیقت یکی از گونه های شقایق پیچ محسوب می شود. یاسمن البر. فل بهار. لبیدیون. ابریر. جوهی. جاهی. جنگلی. چنبیلی. نباتی است از خانوادۀ سُلانه که آن را تاج ریزی پیچ نیز مینامند و شاخه های کوچک آن را که لااقل یکسال از عمر آن گذشته باشد بکار میبرند این شاخ ها را موقعی که برگهای نبات میریزد چیده و بقطعات کوچک تقسیم میکنند ساقۀ یاسمن بری اول دارای بوئی نامطبوع و طعمی تلخ است ولی بتدریج بوی آن از بین رفته و طعم آن شیرین میشود جوشانیدۀ آن مصفی خون و مدر و معرق است ولی خاصیت تخدیرکننده آن بسیار کمتر، از بلادن و تاتوره و بیخ است. (کتاب درمانشناسی ج 1). ظیان به فارسی یاسمن بری است و یاس سفید عبارت از آن است و به لغت اندلس برید فوقه به معنی عشبه النار و به بربری ابریر و به هندی جوهی و جاهی و جنگلی و چنبلی نامند و منبت آن بیابانها و بالای تلهاو با علیق باشد و بر آن پیچیده و از آن جدا نباشد وگویند بوی آن رعاف آورد و قسم مغربی آن را عشبۀ مغربیه نامند... نباتیست شبیه به لبلاب و از آن صلب تر وشاخه های آن در هم پیچیده و گل آن بسیار خوشبو و قسمی خاردار شبیه به خار گل سرخ و گل آن از یاسمین بستانی که چنبلی نامند بسیار کوچکتر و بیخ آن سیاه و قوت بیخ آن تا بیست سال باقی می ماند... و نوعی از آن باشد که برگهای آن باریک و شاخه های سرخ و گل آن مایل به سرخی است بسیار تند و تیز و بوی آن کریه و تند است و زبون و غیر مستعمل زیرا که محرق جلد زبان و خراشنده و جداکننده جلد بدن و برگ آن نیز مانند بیخ آن است و این نوع را به یونانی اقلیمیاطس نامند. (مخزن الادویه ص 385). - یاسمن زرد، گونه ای یاسمن که دارای گلهای طلایی زرد است. (فرهنگ فارسی معین). - ، یاسمن وحشی. رجوع به یاسمن وحشی در همین ترکیبات شود. - یاسمن سفید، گونه ای یاسمن که دارای گلهای سفید است و در ایران و قفقار و چین میروید و اغلب به نام یاس سفید مشهور است و چون آن را در گلدانهای بزرگ پرورش میدهند و دارای ساقۀ بالا رونده نیز می باشد بهمین جهت به نام یاس گلدانی پیچ نیز موسوم است. یاس گلدانی پیچ. - یاسمن عربی، رازقی. رجوع به رازقی شود. - یاسمن وحشی، درختچه ای از تیره لوگانیها و از ردۀ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که زیبا وپیچیده است و دارای ساقۀ بی کرک و شاخه های کوچک می باشد برگهایش متقابل و ساده و باریک و نوک تیز و پایاست و گلهایش زرد رنگ و بویی شبیه به یاسمن زرد دارد. از این جهت بغلط آن را جزء یاسمنها محسوب و به نام یاسمن وحشی و گاهی نیز یاسمن زرد می خوانند. جام گل این گیاه مرکب از پنج قسمت تقریباً مساوی و بزرگتر ازکاسه گل میباشد. پرچمهای آن بتعداد پنج و میوه اش کپسول و بسیار کوچک و دارای دو خانه و دانه های مسطح است. در ریشه این گیاه آلکالوییدهایی نظیر ژلسمین و سمپرویرین و مواد رنگی و رزین و غیره موجود است از آلکالوییدهای این گیاه در پزشکی بعنوان آرام کننده دردهای عصب پنجم دماغی (تری ژومو) و دندان دردهای ناشی از آن استفاده می کنند ولی در بکار بردن آن باید نهایت دقت را داشت چون سمیت شدیدی دارد. - امثال: آنقدر سمن هست که یاسمن در میان گم است
یاسمن. (برهان). یاسمین. (دهار). واحد یاسمون و یاسمین است. (منتهی الارب). یاسمون و یاسمین. (مهذب الاسماء). جوهری گوید: بعض اعراب گویند شممت الیاسمین و هذا یاسمون (به فتح نون) یعنی آن را بمنزلۀ جمع میشمارند مانند نصیبین. در اللسان آمده است: آنکه یاسمون گوید مفرد آن را یاسم میداند و گویا در تقدیر یاسمه باشد بنابر اینکه ریحانه و زهره را مؤنث آرند پس آن را بر دو طریق (واو و نون و یاء و نون) جمع بندند و آنکه گوید یاسمین آن را مفرد انگاشته و اعراب را به نون دهد. و باز صاحب اللسان گوید: یاسم در شعر آمده است. و صاحب تاج العروس آرد: یاسم مفرد یاسمون است مانند صاحب یا عالم و بجز عالمون جمع عالم نظیری ندارد و جوهری گفته است بعض اعراب گویند ’شممت الیاسمین و هذا یاسمون’ و آن را بمنزلۀ جمع آرند همچنانکه در نصیبین آوردیم و در شعر هم استعمال شده است. ابوالنجم گوید: من یاسم بیض و ورد احمرا یخرج من اکمامه معصفرا. و ابن بری گوید یاسم جمع یاسمه است و ازینرو ’بیض’ آورده است یا فارسی معرّب است و در این صورت بمنزلۀ جمع نباشد
یاسمن. (برهان). یاسمین. (دهار). واحد یاسمون و یاسمین است. (منتهی الارب). یاسمون و یاسمین. (مهذب الاسماء). جوهری گوید: بعض اعراب گویند شممت الیاسمین و هذا یاسمون (به فتح نون) یعنی آن را بمنزلۀ جمع میشمارند مانند نصیبین. در اللسان آمده است: آنکه یاسمون َ گوید مفرد آن را یاسم میداند و گویا در تقدیر یاسمه باشد بنابر اینکه ریحانه و زهره را مؤنث آرند پس آن را بر دو طریق (واو و نون و یاء و نون) جمع بندند و آنکه گوید یاسمین ُ آن را مفرد انگاشته و اعراب را به نون دهد. و باز صاحب اللسان گوید: یاسم در شعر آمده است. و صاحب تاج العروس آرد: یاسِم مفرد یاسمون است مانند صاحب یا عالم و بجز عالمون جمع عالم نظیری ندارد و جوهری گفته است بعض اعراب گویند ’شممت الیاسمین و هذا یاسمون’ و آن را بمنزلۀ جمع آرند همچنانکه در نصیبین آوردیم و در شعر هم استعمال شده است. ابوالنجم گوید: من یاسم بیض و ورد احمرا یخرج من اکمامه معصفرا. و ابن بری گوید یاسم جمع یاسمه است و ازینرو ’بیض’ آورده است یا فارسی معرّب است و در این صورت بمنزلۀ جمع نباشد
درختچه ای ازتیره زیتونیان که دارای گونه ه ای برافراشته ویا بالا رونده میباشد. گلهایش درشت و معطر وبرنگهای سفید یا زرد و یا قرمزمیباشد گلهایش گاهی منفرد و گاهی بصورت آرایش گرزن در انتهای شاخه قرار میگیرند درحدود 100 گونه ازاین گیاه شناخته شده که غالبا از گلهای گونه های معطر آن درعطرسازی استفاده میکنند. ازشاخه های بالنسبه جوان یاسمن سفید جهت ساختن پیپ استفاده میکنند (بعلت معطربودن چوب آن) یاسمین یاسمون ظیان گل هاشم سجلاط سمن یاس گلدانی شرخات. یا یاسمن آفریقایی. درختچه ای ازتیره روناسیان که دارای برگهای متقابل است ومخصوص نواحی حاره آفریقا و آسیا است. در حدود 40 گونه ازاین گیاه شناخته شده است گلهایش سفید و زیبااست و جام گل دارای 6 گلبرگ است از میوه این گیاه در رنگرزی استفاده میکنند و ازآن رنگ قرمز و یا زرد میگیرند جوز کوثل گاردنیا جردنیا یاس آفریقائی. یا یاسمن بری. گیاهی ازتیره آلاله که در حقیقت یکی از گونه های شقایق پیچ محسوب میشود یامسن البر فل بهار لبیدیون ابریر جوهی جاهی جنگلی چنبیلی. یا یاسمن زرد. گونه ای یاسمن که دارای گلهای طلایی زرد است، یاسمن وحشی. یا یاسمن سفید. گونه ای یاسمن که دارای گلهای سفیداست و در ایران و قفقاز و چین میروید و اغلب بنام یاس سفید مشهور است و چون آنرا در گلدانهای بزرگ پرورش میدهند و دارای ساقه بالا رونده نیز میباشد بهمین جهت بنام یاس گلدانی پیچ نیزموسوم است یاس گلدانی پیچ. یا یاسمن عربی. رازقی. یایاسمن وحشی. درختچه ای ازتیره لوگانی ها وازرده دو لپه ایهای پیوسته گلبرگ که زیباو پیچنده است و دارای ساقه بی کرک و شاخه های کوچک میباشد برگهایش متقابل و ساده و باریک و نوک تیز وپایااست وگلهایش زرد رنگ و بویی شبیه به یاسمن زرد دارد از این جهت به غلط آنرا جز یاسمن هامحسوب و بنام یاسمن وحشی و گاهی نیز یاسمن زرد میخوانند. جام گل این گیاه مرکب از 5 قسمت تقریبا مساوی و بزرگتر از کاسه گل میباشد: پرچم های آن بتعداد 5 و میوه اش کپسول وبسیار کوچک ودارای دوخانه ودانه های مسطح است. درریشه این گیاه آلکالوییدهایی نظیر زلسمین وسمیرویرین و مواد رنگی و رزین وغیره موجوداست. از آلکالوییدهای این گیاه در پزشکی بعنوان آرام کننده دردهای عصبی خصوصا دردهای ناشی از دردهای عصب پنجم دماغی (تری ژومو) ودندان دردهای ناشی از آن استفاده میکنند ولی در بکار بردن آن باید نهایت دقت راداشت چون سمیت شدیدی دارد
درختچه ای ازتیره زیتونیان که دارای گونه ه ای برافراشته ویا بالا رونده میباشد. گلهایش درشت و معطر وبرنگهای سفید یا زرد و یا قرمزمیباشد گلهایش گاهی منفرد و گاهی بصورت آرایش گرزن در انتهای شاخه قرار میگیرند درحدود 100 گونه ازاین گیاه شناخته شده که غالبا از گلهای گونه های معطر آن درعطرسازی استفاده میکنند. ازشاخه های بالنسبه جوان یاسمن سفید جهت ساختن پیپ استفاده میکنند (بعلت معطربودن چوب آن) یاسمین یاسمون ظیان گل هاشم سجلاط سمن یاس گلدانی شرخات. یا یاسمن آفریقایی. درختچه ای ازتیره روناسیان که دارای برگهای متقابل است ومخصوص نواحی حاره آفریقا و آسیا است. در حدود 40 گونه ازاین گیاه شناخته شده است گلهایش سفید و زیبااست و جام گل دارای 6 گلبرگ است از میوه این گیاه در رنگرزی استفاده میکنند و ازآن رنگ قرمز و یا زرد میگیرند جوز کوثل گاردنیا جردنیا یاس آفریقائی. یا یاسمن بری. گیاهی ازتیره آلاله که در حقیقت یکی از گونه های شقایق پیچ محسوب میشود یامسن البر فل بهار لبیدیون ابریر جوهی جاهی جنگلی چنبیلی. یا یاسمن زرد. گونه ای یاسمن که دارای گلهای طلایی زرد است، یاسمن وحشی. یا یاسمن سفید. گونه ای یاسمن که دارای گلهای سفیداست و در ایران و قفقاز و چین میروید و اغلب بنام یاس سفید مشهور است و چون آنرا در گلدانهای بزرگ پرورش میدهند و دارای ساقه بالا رونده نیز میباشد بهمین جهت بنام یاس گلدانی پیچ نیزموسوم است یاس گلدانی پیچ. یا یاسمن عربی. رازقی. یایاسمن وحشی. درختچه ای ازتیره لوگانی ها وازرده دو لپه ایهای پیوسته گلبرگ که زیباو پیچنده است و دارای ساقه بی کرک و شاخه های کوچک میباشد برگهایش متقابل و ساده و باریک و نوک تیز وپایااست وگلهایش زرد رنگ و بویی شبیه به یاسمن زرد دارد از این جهت به غلط آنرا جز یاسمن هامحسوب و بنام یاسمن وحشی و گاهی نیز یاسمن زرد میخوانند. جام گل این گیاه مرکب از 5 قسمت تقریبا مساوی و بزرگتر از کاسه گل میباشد: پرچم های آن بتعداد 5 و میوه اش کپسول وبسیار کوچک ودارای دوخانه ودانه های مسطح است. درریشه این گیاه آلکالوییدهایی نظیر زلسمین وسمیرویرین و مواد رنگی و رزین وغیره موجوداست. از آلکالوییدهای این گیاه در پزشکی بعنوان آرام کننده دردهای عصبی خصوصا دردهای ناشی از دردهای عصب پنجم دماغی (تری ژومو) ودندان دردهای ناشی از آن استفاده میکنند ولی در بکار بردن آن باید نهایت دقت راداشت چون سمیت شدیدی دارد
یاسمن درخواب، اگر به وقت دید فرزندی بود مقبل و بریدن آن غم است. اگر بیند کسی بدو داد، میان ایشان جدائی افتد و درخت یاسمن، زنی بود توانگر و بد. اگر بیند که یاسمن سفید بود زنی بود خوب فرجام. محمد بن سیرین
یاسمن درخواب، اگر به وقت دید فرزندی بود مقبل و بریدن آن غم است. اگر بیند کسی بدو داد، میان ایشان جدائی افتد و درخت یاسمن، زنی بود توانگر و بد. اگر بیند که یاسمن سفید بود زنی بود خوب فرجام. محمد بن سیرین