جدول جو
جدول جو

معنی تاسمه

تاسمه
تسمه ها، بندهای چرمی که به کمر خود یا به چیزی ببندند، دوال چرمی ها، جمع واژۀ تسمه
تصویری از تاسمه
تصویر تاسمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تاسمه

تاسمه

تاسمه
این کلمه ترکی است و معرب آن طسمه. چرم خام و دوال چرمی را گویند. (برهان) (آنندراج). تسمه، موی شانه کرده که بر فراز پیشانی باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

باسمه

باسمه
چاپ. طبع. (ناظم الاطباء) ، مقابل مفروق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تاسومه

تاسومه
نوعی کفش صندل. کفش راحتی. ج، تواسیم. (دزی ج 1 صص 138-139). نعلین. (ناظم الاطباء). بغدادیان نعلی را گویند که دوالها بر آن دوخته باشند و آن را کسی پوشد که بر پای زخمی دارد و کفش نتواند پوشید. (تجارب السلف). نعلی که بر آن دوالها دوخته باشند مانند نعلی که بر پای مجروح سازند. و این تاسومه کفش معمول و معتاد عرب بود
لغت نامه دهخدا