جدول جو
جدول جو

معنی یارعلی - جستجوی لغت در جدول جو

یارعلی
(پسرانه)
یار (فارسی) + علی (عربی) یار و یاور علی (ع)
تصویری از یارعلی
تصویر یارعلی
فرهنگ نامهای ایرانی
یارعلی
(رَ)
دهی است از بخش دلفان شهرستان خرم آبادبا 200 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شورعلی
تصویر شورعلی
(پسرانه)
شور (فارسی + علی (عربی) مرکب از شور (هیجان) + علی (بلندمرتبه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فکرعلی
تصویر فکرعلی
(پسرانه)
آنکه دارای فکر و اندیشه ای چون اندیشه علی (ع) است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نادعلی
تصویر نادعلی
(پسرانه)
علی را بخوان، نام دعایی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نظرعلی
تصویر نظرعلی
(پسرانه)
چشم و دیده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شکرعلی
تصویر شکرعلی
(پسرانه)
(به ضم شین) عربی مرکب از شکر (سپاس) + علی (بلندمرتبه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خیرعلی
تصویر خیرعلی
(پسرانه)
خیری که از علی (ع) رسیده است، آنکه خیر و نیکی اش چون خیر و نیکی علی (ع) است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دادعلی
تصویر دادعلی
(پسرانه)
داد (فارسی) + علی (عربی)، آنکه عدل و دادی چون علی (ع) دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جانعلی
تصویر جانعلی
(پسرانه)
جان (بلند مرتبه) + علی (عربی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رادعلی
تصویر رادعلی
(پسرانه)
راد (فارسی) + علی (عربی) علی جوانمرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیرعلی
تصویر شیرعلی
(پسرانه)
مرکب از شیر (شجاع) + علی (بلند مرتبه)، نام طایفه ای از طوایف کهگیلویه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از یاررسی
تصویر یاررسی
مدد، کمک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یارایی
تصویر یارایی
توانایی، طاقت، قدرت، دلیری، یارگی
فرهنگ فارسی عمید
نامش علم الدین است و در تذکرۀ مقالات الشعراء این بیت بدو نسبت داده شده است:
همچو سایه به قفا عمر سراپا گشتم
به من دلشده گاهی نگه ناز نکرد.
رجوع به مقالات الشعراء ص 796 شود
نام دعایی است که با جملات زیر آغاز می شود:
ناد علیاً مظهرالعجائب، تجده عوناً لک فی النوائب..
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
ظاهراً پیشوایان مذاهب اربعه (شافعی، حنفی، حنبلی، مالکی). چارامام. چارخلیفه. چارتن پیشوایان مذاهب اهل سنت:
چارعلم رکن مسلمانی است
پنج دعا نوبت سلطانی است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ قُ)
نادر علی الحسنی فرزند میرزامحمد کاظم مشهور به میرزا آقای نقاش از کاتبان و خوشنویسان قرن سیزدهم است. نسخه ای از ’خلاصهالافکار’ بخط او موجود است. رجوع شود به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 49
لغت نامه دهخدا
(عَ)
یا شیرعلی خان لودی. مؤلف کتاب ’مرآت الخیال’ که تذکرۀ شعراست و بحثی در فنون ادبی دارد و تألیف آن به سال 1102 هجری قمریپایان یافته و به سال 1324 هجری قمری در بمبئی به سعی و اهتمام خان صاحب میرزا محمد ملک الکتاب شیرازی چاپ شده است. رجوع به مقدمه و خاتمۀ مرآت الخیال شود
یا شیرعلی خان. سومین از خاندان بارکزایی (افغانستان). (جلوس 1280 هجری قمری خلع توسطانگلیسیان 1296 هجری قمری). (از فرهنگ فارسی معین)
یازدهمین از خانان خوقند از حدود 1256 تا 1261 هجری قمری (یادداشت مؤلف) (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
از شعبات طایفۀ جاکی از تیره لیراوی، از طوایف کوه گیلویۀ ایران و گویا سابقاً مرکب از هزار خانواده بوده با طایفۀ شهرویی که شعبه ای از آن است در 1256 هجری قمری از فارس متواری شده و به طرف رامهرمز و عربستان و شوشتر رفته اند. چندی بعد ولایت فارس تیره های شیرعلی را به کوه گیلویه آورده در محل بوالفریس سکنی دادند تا بعد از چندی مجدداً به اطراف پراکنده گردیدند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ج 3 ص 89)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مهردار تکلواز سرکردگان شاه اسماعیل صفوی بود که در ف تنه صارم کرد کشته شد. (عالم آرای عباسی چ امیرکبیر ج 1 ص 31)
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
بیونانی ’تارژلیا’. از اعیاد باستانی مردم آتن که به احترام ’آپولن’ رب النوع نور و صنایع و پیش گویی در روم و یونان در ماه ’تارژلیون’ (اواخر ماه مه و اوایل ماه ژوئن) برگزار می گردید. این مراسم بوسیلۀ ’آرکونت’ شخص اول جمهوری یونان اداره می شد. رجوع به تمدن قدیم تألیف فوستل دوکولانژ ترجمه نصرالله فلسفی ص 469 و لاروس بزرگ شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز است که در 12هزارگزی باختر سراسکند و 13هزارگزی خطآهن میانه به مراغه واقع است. کوهستانی و معتدل است و 270 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
خواجه پیرعلی، از ترکمانان معاصر میرزا عمر شیخ بن امیر تیمور. وی در تبریز بقتل رسیده است. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 562)
ابن خواجه محمد بایزید (خواجه...، ، از معاصران میرزا بایسنقر. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 596)
آق قوینلو. برادر بهاءالدین قراعثمان مؤسس سلسلۀ آق قوینلو. (از سعدی تا جامی ص 444)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و پانصدگزی باختر شوسۀارومیه به مهاباد. جلگه، معتدل، مالاریائی. دارای 62تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جوراب بافی و راه آن ارابه رو است. تابستان از شوسۀ مهاباد میتوان اتومبیل برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
قریه ای است از قرای قاینات قدیم النسق که از آب قناب مشروب میشود و معدودی سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 50)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
مرکز بخش صالح آباد است این مرکز بنام ده صالح آباد یا خاصعلی معروف است و اما صالح آباد یکی از بخشهای ده گانه شهرستان ایلام است و حدودش به شرح زیر است. از طرف شمال به بخش چواز و از طرف جنوب به بخش مهران و از طرف خاور به بخش ارکواز و از جانب باختر بکشور عراق. وضع طبیعی این منطقه: این منطقه منطقه ای است کوهستانی و چون از شمال بجنوب نزدیک شود از ارتفاع کوهها و دشت آن کاسته میشود و به همین لحاظ قسمت علیای بخش سردسیر است و قسمت وسط معتدل وقسمت سفلی (جنوب و غرب) گرمسیر میباشد این بخش از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 5500تن و مرکز بخش ده صالح آباد یا خاصعلی و قراء مهم آن به شرح زیر است: هفت چشمه، شاه آباد چاله چشمه کبود... (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ص 152 و 284)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نام شهری است در هندوستان، در دایرۀ کلکته در 220 هزارگزی شمال شرقی اکره در محل تلاقی دو نهر تابع برود گنگ واقع شده و مرکز سنجاقی مسمی به همین اسم میباشد. دارای صدهزار تن سکنه و صنایع و مکاتب بسیار است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
یکی از تیره های ایل بیراونداز ایلهای کرد است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
لغت نامه دهخدا
(رِ گُ لِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان، با 120 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف بکار رود: هنگامیکه دو آشنا بیکدیگر رسند و از دیدار هم خوشحال شوند. یایاعلی گفتن، باب دوستی باکسی گشودن، هنگامیکه دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند. یا یا علی کردن، نام علی را گفتن و از او مدد خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یا علی
تصویر یا علی
ای علی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارایی
تصویر یارایی
توانایی قدرت، جرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارلیغ
تصویر یارلیغ
بنگرید به یرلیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یارایی
تصویر یارایی
توانایی، طاقت، جرأت، دلیری، مجال، فرصت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاعلی
تصویر یاعلی
((عَ))
هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند، گفتن باب دوستی با کسی گشودن، هنگامی که دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند، کردن نام
فرهنگ فارسی معین