- یادا (پسرانه)
- نشان
معنی یادا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام بلندترین شب سال، آخرین شب پائیز در نیم کره شمالی و بلندترین شب سال که همزمان با میلاد مسیح (ع) است
با جرات، جرات
بشود (دعا) : (نه آرام بادا شما را نه خواب مگر ساختن کین افراسیاب) (فردوسی)
کنیز، کنیزکی که فرزندان کسی را خدمت کند
یاد، قوۀ حافظه، رشوه
توان، نیرو، جرئت، زهره، برای مثال می خواست کزآن غم آشکارا / گرید نفسی، نداشت یارا (نظامی۳ - ۵۰۰)
رسم و آیین، قاعده و قانون، حکم و امر پادشاه، مجازات
شب آخر پاییز و اول زمستان که مقارن است با ولادت حضرت عیسی و اول دی ماه، دراز ترین شب سال شمسی، کنایه از تاریک و طولانی، شب چلّه، شب یلدا برای مثال باد آسایش گیتی نزند بر دل تنگ / صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود (سعدی۲ - ۴۳۶)
ترکی: آسا دات (قانون) ظیین، سزا، کیفر دادن قاعده، قانون، سیاست، سزا قصاص. یابه یا سار سانیدن، کیفر دادن مجازات کردن کشتن
توانایی نیرو، جرات دلیری، مجال فرصت
مخفف یاالله اما معنی یا الله بکار نمی رود
شب آخر پائیز و شب اول زمستان و زمان ولادت حضرت عیسی (ع) هم گفته اند
خدمتکار، کنیز، کسی که نگهداری از فرزندان را به عهده دارد
توانایی، نیرو
فرمان و حکم پادشاهی، قانون و مجازات مغولی، یاسه
((یَ))
فرهنگ فارسی معین
این واژه سریانی و به معنای تولد و زایش است. یعنی تولد مهر (متیرا) در شب اول زمستان که بلندترین شب سال است و ایرانیان به یمن تولد مهر در این شب جشنی برپا می کنند
برادر، داداش، خدمتکاری که وظیفۀ مراقبت از کودکان را بر عهده دارد، دایه، دده، برای مثال بیرون پر ازین طفلی ما را برهان ای جان / از منت هر دادو وز محنت هر دادا (مولوی۲ - ۱۴۶۴)
عشوه، غمزه، ناز، اشاره
به جا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه، پرداختن مثلاً ادای دین، بیان کردن مثلاً ادای تلفظ صحیح،
ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابل قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود
ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا
ادای دین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است
ادای شهادت: گواهی دادن
ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابل قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود
ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا
ادای دین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است
ادای شهادت: گواهی دادن
ذکر، اندیشه، تذکر نام و نشان
((اَ))
فرهنگ فارسی معین
به جا آوردن، پرداختن دینی که بر شخص فرض و لازم است، ناز، کرشمه، رمز، اشاره، حرکات مسخره و بیهوده، تقلید
حافظه، ذهن، آموزش، تعلیم، بیداری، اندیشه، فکر، خاطر، کسی دادن کسی را آموزس دادن
حافظه، ذهن، خاطره
یاد آمدن: به خاطر آمدن
یاد آوردن: به خاطر آوردن، به یاد آوردن
یاد دادن: آموختن کاری به کسی، تعلیم دادن، یادآوری کردن
یاد داشتن: به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
یاد رفتن: صحبت کردن دربارۀ کسی
یاد کردن: بیان کردن، به خاطر آوردن، طلب کردن
یاد گرفتن: آموختن، فراگرفتن کاری، از بر کردن
از یاد بردن: فراموش کردن
از یاد رفتن: فراموش شدن
به یاد آوردن: به خاطر آوردن
یاد آمدن: به خاطر آمدن
یاد آوردن: به خاطر آوردن، به یاد آوردن
یاد دادن: آموختن کاری به کسی، تعلیم دادن، یادآوری کردن
یاد داشتن: به خاطر داشتن، بلد بودن، آگاه بودن، از بر داشتن
یاد رفتن: صحبت کردن دربارۀ کسی
یاد کردن: بیان کردن، به خاطر آوردن، طلب کردن
یاد گرفتن: آموختن، فراگرفتن کاری، از بر کردن
از یاد بردن: فراموش کردن
از یاد رفتن: فراموش شدن
به یاد آوردن: به خاطر آوردن
جمع زیاده، بسیاران افزون ها جمع زیادت افزونیها بیشیها
گیتا شناس