به جا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه، پرداختن مثلاً ادای دین، بیان کردن مثلاً ادای تلفظ صحیح، ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابل قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا ادای دین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است ادای شهادت: گواهی دادنبه جا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه، پرداختن مثلاً ادای دِین، بیان کردن مثلاً ادای تلفظ صحیح، ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابلِ قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا ادای دِین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است ادای شهادت: گواهی دادن