به جا آوردن، گزاردن، انجام دادن، ادای فریضه، پرداختن مثلاً ادای دِین، بیان کردن مثلاً ادای تلفظ صحیح، ناز، کرشمه، غمزه، عشوه، تقلید و حالتی ساختگی برای جلب توجه، مقابلِ قضا، در فقه ویژگی عبادتی که در وقت مناسب خود انجام شود ادا درآوردن: کنایه از تقلید کردن حرکات کسی از روی مسخرگی و استهزا ادای دِین: پس دادن دینی که بر عهدۀ شخص است ادای شهادت: گواهی دادن
از ولاهمعاصر اردشیر، از خانوادۀ آمادونی، داماد خانوادۀسلگونی و پدرخواندۀ خسرودخت. دختر خسرو. اردشیر همه ولاه به استثنای ادا را مطیع خود ساخت و اُدا در کوه آنی پنهان شد. رجوع به ایران باستان ص 2607 شود
نهریست در لومباردیا که از کوه امبرالی در قلتلینه خارج شود و بدریاچۀ کومو و غیر آن ریزد. طول مجرای آن 240 هزار گز و معدل عرض آن از 60 تا 70 گز است و در مسیر خود پاره های زر بسیار حمل کند و در آن ماهی بسیار است. (ضمیمۀ معجم البلدان)
کنت نشینی در جنوب غربی ایداهو و نهر سباک آنرا از اوریفون جدا کند. مساحت آن در حدود 2800 میل مربع و سکنۀ آن در حدود 3000 تن است. بزرگترین شغل اهالی استخراج معادن است و شهر بوازی قصبۀ این ناحیت است. (ضمیمۀ معجم البلدان)