جدول جو
جدول جو

معنی یابش - جستجوی لغت در جدول جو

یابش
یابیدن، یافتن، دریافت و ادراک
تصویری از یابش
تصویر یابش
فرهنگ لغت هوشیار
یابش
یافتگی، یافته شدن
تصویری از یابش
تصویر یابش
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یابشی
تصویر یابشی
اکتشافی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یازش
تصویر یازش
اراده، قصد کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سابش
تصویر سابش
ترکی شهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
تابیدن، درخشش، روشنایی و گرمی آفتاب یا آتش، فروغ، پرتو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یازش
تصویر یازش
قصد، آهنگ
رشد، بالیدگی، روییدگی، نشو، وخش، نشو و نما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یابر
تصویر یابر
ده یا آب و زمینی که پادشاه برای مدد معاش به کسی واگذار کند
فرهنگ فارسی عمید
فریبکار، ستمگر غابش در پارسی نیز هست و برابر است با عنب الدب تازی ازگیل، درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید. ساقه هایش استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است. برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است. گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است. تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند. تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است. برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است. برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فابش
تصویر فابش
یونانی باسمر (باقلا) باقلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یابو
تصویر یابو
نوعی از اسب بارکش که کوچک میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یابس
تصویر یابس
خشک، خشکی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
قصد آهنگ: نه دراز ودراز یازش او اهل خصم را کند کوتاه. (ابوالفرج رونی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابش
تصویر تابش
((بِ))
روشنی، فروغ، درخشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یابو
تصویر یابو
اسب باری، اسب بارکش، نادان، نفهم
یابو برداشتن کسی: کنایه از مالی یا امتیازی به دست آوردن و خود را بزرگ پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یابس
تصویر یابس
((ب))
خشک، سخت، رطب
یابس به هم بافتن: کنایه از سخنان در هم و برهم و بی معنی گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یابر
تصویر یابر
((ب))
زمین یا دهی که پادشاه برای امرار معاش به کسی می داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یازش
تصویر یازش
((زِ))
قصد، آهنگ، نمو، بالیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یابس
تصویر یابس
خشک، سفت و سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یابو
تصویر یابو
اسبی که از نژاد اصیل نباشد، اسب باری، اسب بارکش، کنایه از بی ادب، بی شعور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابش
تصویر تابش
Luminescence, Radiance, Radiation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
светимость , сияние , радиация
دیکشنری فارسی به روسی
Lumineszenz, Strahlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
люмінесценція , сяйво , радіація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
luminescencja, blask, promieniowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
luminescência, radiação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
luminescenza, raggio, radiazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
luminiscencia, resplandor, radiación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
luminescence, éclat, radiation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
luminescentie, schittering, straling
دیکشنری فارسی به هلندی
การเรืองแสง , ความสว่าง , การแผ่รังสี
دیکشنری فارسی به تایلندی
luminesens, kilau, radiasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تأليقٌ , تألّقٌ , إشعاعٌ
دیکشنری فارسی به عربی