- گیش
- پنجره کوچک
معنی گیش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باجه
باجه، گیشه، جایگاه مخصوص فروش بلیت یا گرفتن و دادن پول در سینما، بانک و مانند آن ها، دریچه، روزنه
فرانسوی باجه
ژاپنی بزم آور چمانی زنی که تحت تعلیم و تربیت مخصوص آداب معاشرت و مشغول کردن مردان و رقص و فنون دیگر را فرا گیرد و مجالس بزم مردان را گرم کند
زن ژاپنی که فنون و آداب مخصوص بزم آرایی و سرگرم ساختن مردان را فرا گرفته باشد
درترکیب بمعنی آگیشنده آید: پای آگیش (بپای آویز پای پیچ)
آگیشیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آگیشنده، برای مثال پای آ گیش، توشۀ جان خویش از او بربای / پیش کآیدت مرگ پای آ گیش (رودکی - ۵۰۴)
درختچه ایست از تیره کتوس ها که اصل آن از هندوستان است و در جنوب ایران نیز میروید. برگهای این گیاه متناوب و درخشان و گلهایش دارای آرایش دیهیم است. این درختچه را بعنوان زینت امروزه در اکثر باغهای نقاط زمین میکارند باتا ام اما مادا
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پدر بیژن، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
برگه
مانع
مبهوت
لهجه
زیادتی و افزونی، بسیار، بس، علاوه، کثیر
داد و دهش
اکتفان
مذهب
زمین را شخم کردن و نا کشته گذاشتن استراحت دادن زمین تا دوباره نیروی باروری خود را باز یابد، زمینی که یک سال نکارند تا قوت گیرد زمین نوبتی. یا دو آیش. آیش کردن زمین یک سال در میان. یا سه یا سه آیش. آیش کردن زمین دو سال در میان، تقسیم کردن زمینهای ده بسه قسمت و هر سال یکی ازین سه قسمت را نا کشته گذاشتن
موهای چانه و گونه ها، محاسن
ترکی از تیز پارسی دندان
ارتش
ترسیدن، ترساندن
نوعی پارچه خشن کتان که از آن فرش و پرده ها و چیزهای دیگر درست می کنند آنچه به گاو آهن بسته با آن زمین را شخم می زنند
عاقل و خردمند ساحل، کنار، جلو، نزدیک
پارسی تازی گشته شیش خرمای بی هسته خرمای سست هسته، شمشیر شمشیر دگمه دار شمشیر نوک بسته که در شمشیر بازی به کار رود
گوسفند ماده و دنبه دار، برای مثال کهین تخت را نام بد میش سار / سر میش بودی بر او بر نگار (فردوسی - ۸/۲۷۹)
طایفه ای ساکن گیلان
نمد
نمد
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیا، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
هیچ، ناچیز، اندک، بیهوده، معدوم، هر