جدول جو
جدول جو

معنی گیرآبی - جستجوی لغت در جدول جو

گیرآبی
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 8500 گزی خاور شوسۀ مهاباد به سردشت، محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 157 تن است، آب آن از رود خانه مهاباد تأمین میشود، محصول عمده آن توتون، چغندر و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خوراک آبدار مانند آبگوشت که از شکمبه و شیردان گوسفند درست می کنند، شکمبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیرآبی
تصویر سیرآبی
سیری از آب، کنایه از طراوت و آبداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیرایی
تصویر گیرایی
گیرنده بودن، تاثیر، نفوذ، حالت مخصوص در سیمای شخص که دیگران را مجذوب سازد، جذابیت، فریبندگی
فرهنگ فارسی عمید
سیرآب بودن، در نهایت سیرآب شدن، ری، (ترجمان القرآن)، طراوت و تازگی:
چو آب از اعتدال افزون نهد گام
ز سیرآبی بفرق آرد سرانجام،
نظامی،
سیرآبی سبزه های نوخیز
از لؤلؤ تر زمردانگیز،
نظامی،
منتهای کمال نقصانست
گل بریزد بوقت سیرآبی،
سعدی،
، آبداری، رطوبت، سیری از شرب آب، (ناظم الاطباء)،
شکنبۀ پخته، سیرابی، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
زیرآبکی، (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)، رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی آبی
تصویر بی آبی
بدون آب بودن فقدان آب، بی رونقی، بی آبرویی
فرهنگ لغت هوشیار
قوت گیرندگی توانایی گرفتن: تن گوید: بار خدایا مرا بیافریدی بمانند پاره ای هیزم در دستم گیرایی نبود و در پایم روانی نبود، جذابیت فریبندگی، تاثیر نفوذ، صید کردن، اسارت گرفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل میراب، حقی که به جهت تقسیم آب بمیرابها دهند، دایره میاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرابی
تصویر سیرابی
شکنبه گوسفند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیرایی
تصویر گیرایی
جذابیت، گرفتگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیرایی
تصویر گیرایی
جذبه، درک، جذابیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
غير عضويٍّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
Inorganic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
inorganique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نوعی خورشت که سیر از مواداصلی آن است
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
לא אורגני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
غیر عضوی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
অজৈবিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
อินทรีย์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
isiyo ya kibiolojia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
inorganik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
無機的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
无机的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
anorganik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
무기물의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
неорганический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
अजैविक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
anorganisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
inorganico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
inorgánico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
inorgânico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
неорганічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
anorganisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از غیرآلی
تصویر غیرآلی
nieorganiczny
دیکشنری فارسی به لهستانی