جدول جو
جدول جو

معنی گیت - جستجوی لغت در جدول جو

گیت
به زبان هندی نوعی از سرود است مثل دهرپد، (از بهار عجم) (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) :
بود گیت نزد طرب سنج رود
در این کشور ذوق نام سرود،
طغرا (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
گیت
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 58 هزارگزی درمیان و21هزارگزی خاور شوسۀ عمومی قاین به درح، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 364 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
گیت
هندی سرود نوعی از سرود: بود گیت نزد طرب سنج رود درین کشور ذوق نام سرود. (طغرا)
فرهنگ لغت هوشیار
گیت
تعدادی معین از ساقه های برنج خزانه جهت نشا در شالیزار، از
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیتی ناز
تصویر گیتی ناز
(دخترانه)
آنکه موجب فخر و مباهات گیتی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
(دخترانه)
دنیا، جهان، عالم، جهان، عالم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیتا
تصویر گیتا
(دخترانه)
نوعی آهنگ، گیتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گیتی آرا
تصویر گیتی آرا
آرایندۀ گیتی، جهان آرا، عالم آرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی پناه
تصویر گیتی پناه
پناه دهندۀ جهان، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی پژوه
تصویر گیتی پژوه
پژوهندۀ گیتی، جهان جو، دنیاطلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی بان
تصویر گیتی بان
نگهبان گیتی، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی داور
تصویر گیتی داور
کسی که بر همۀ جهان داوری کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی آفرین
تصویر گیتی آفرین
آفرینندۀ جهان، خالق عالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی نما
تصویر گیتی نما
جهان نما، نشان دهندۀ جهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی خدا
تصویر گیتی خدا
خداوند گیتی، پروردگار، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی خور
تصویر گیتی خور
آنکه از همۀ نعمت های جهان بهره ور شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی شناس
تصویر گیتی شناس
آنکه همۀ جهان را بشناسد، شناسندۀ جهان، جهان دیده، مجرب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی پرور
تصویر گیتی پرور
آنکه جهان را نظم و پرورش دهد
کنایه از آفتاب، اسطرلاب چهارم، خایه زرّین، طاووس فلک، طاووس مشرق خرام، چتر زرّین، چتر روز، خایه زر، چراغ سحر، چتر زر، طاس زر، طاووس آتش پر، سپر آتشین، طرف دار انجم، غزاله، چراغ روز، چتر نور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتار
تصویر گیتار
ساز زهی زخمه ای با پشت و روی هموار، دسته ای پهن که به گوشی های کوک ختم می شود و شش سیم که به وسیلۀ زخمه یا انگشت نواخته می شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
جهان، دنیا، روزگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی نورد
تصویر گیتی نورد
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، سائح، سیّاح، رهگیر، گیتی خرام، توریست، جهانگرد، جهان نورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیتی خرام
تصویر گیتی خرام
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، جهان نورد، سائح، رهگیر، جهانگرد، توریست، سیّاح، گیتی نورد
فرهنگ فارسی عمید
جهان، کرۀ زمین، عالم سفلی، (از برهان قاطع) (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)، کرۀ خاکی، کرۀ ارض:
ایا خورشید سالاران گیتی
سوار رزم ساز و گرد نستوه،
رودکی،
هموار خواهی کرد گیتی را
گیتی است کی پذیرد همواری،
رودکی،
گیتیت چنین آمد گردنده بدین سان
هم باد برین آمد و هم باد فرودین،
رودکی،
دقیقی چار خصلت برگزیده ست
به گیتی در ز خوبی ها و زشتی،
دقیقی،
ابوسعد آنکه از گیتی بدو بربسته شد دلها
مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا،
دقیقی،
به سوی زواره یکی بنگرید
کزین سان شگفتی به گیتی که دید،
فردوسی،
به گیتی رونده بود کام اوی
به منشورها بر بود نام اوی،
فردوسی،
ز بهر جهاندار شاه کیان
ببستند گردان گیتی میان،
فردوسی،
از حسن رای تست که گیتی گوای تست
گیتی سرای تست ز کیماک تا خزر،
فرخی،
ولیکن تو از آن ترسی که چون گیتی ترا گردد
شمار گیتی از تو باز خواهد داور سبحان،
فرخی،
شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر،
عنصری،
شاهی که ز مادر ملک و مهترزاده است
گیتی بگرفته ست و بخورده ست و بداده ست،
منوچهری،
بی من نتوان کردن شادی و طرب هیچ
زیرا که بدین گیتی اصل طرب این است،
منوچهری،
تا روم ز هند لاجرم شاها
گیتی همه زیر باج و ساکردی،
عسجدی،
به گیتی عاشقی بی غم نباشد
خوشی و عاشقی باهم نباشد،
(ویس و رامین)،
چو گیتی را به آسانی توان خورد
چه باید با همه کس دشمنی کرد،
(ویس و رامین)،
هر آن گاهی که گیتی گشت بی من
مرا چه دوست در گیتی چه دشمن،
(ویس و رامین)،
سیزده سال شهنشاه بماند اندر حبس
کز همه نعمت گیتیش یکی صبر ندیم،
(تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390)،
دل از آز گیتی چه پرکرده ای
از او چون بری آنچه ناورده ای،
اسدی،
گیتی بشنو که می چه گوید
با بی دهنی وبی زبانی،
ناصرخسرو،
گیتی بسان خاطر بی غفلت
پرنور نفع و خیر ازیرا شد،
ناصرخسرو،
صبح صادق عرصۀ گیتی رابه نور جمال خویش منور گردانید، (کلیله و دمنه)،
گیتی سیاه خانه شد از ظلمت وجود
گردون کبودجامه شد از ماتم وفا،
خاقانی،
شاه بود آگه که وقتی ماهی و گاو زمین
کلی اجزای گیتی را کنند ازهم جدا،
خاقانی،
خدایا تا جهان را آب و رنگ است
فلک رادور و گیتی را درنگ است،
نظامی،
- ترکیبات:
گیتی آرا، گیتی آرای، گیتی آراستن، گیتی آفریدن، گیتی آفرین، گیتی افروز، گیتی افزای، گیتی افروختن، گیتی افروزی، گیتی پرور، گیتی پژوه، گیتی پسند، گیتی پناه، گیتی خدای، گیتی خدیو، گیتی خرام، گیتی خور، گیتی دار، گیتی داور، گیتی ستان، گیتی شناس، گیتی فروز، گیتی فزای، گیتی کرده، گیتی گرد، گیتی گروه، گیتی گشا، گیتی گشای، گیتی نکوه، گیتی نما، گیتی نمای، گیتی نورد، در هریک از این ترکیبات رجوع به ردیف خود شود،
- آن گیتی، آخرت، آن جهان:
اگر رحمت نیاری من بمیرم
در آن گیتی ترا دامن بگیرم،
(ویس و رامین)،
- این گیتی، این دنیا، این جهان،
- دو گیتی، این دنیا و آن دنیا، دنیا و آخرت، دو جهان:
بوی در دو گیتی ز بد رستگار
نکوکار گردی برکردگار،
فردوسی،
دو گیتی را نهاد و راستی کرد
به مویی اندر او کژی نیاورد،
(ویس و رامین)،
- سفله گیتی، گیتی پست و دون:
به چشمم ندارد خطر سفله گیتی
به چشم خردمند ازیرا خطیرم،
ناصرخسرو،
، روزگار، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (فرهنگ شعوری) (بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
همچنان گیتی که دارد آبگین
چون بماند داستان من برین،
رودکی،
خوشا نبیذ غارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله،
شاکر بخاری (از لغت فرس)،
ملک چو اختر و گیتی سپهر و در گیتی
همیش باید گشتن چو بر سپهر اختر،
عنصری،
یکی مهره باز است گیتی که دیو
ندارد به ترفند او هیچ تیو،
عنصری،
به گیتی در آن است درویشتر
کش از آز بر دل گره بیشتر،
اسدی،
شدستم ز انده گیتی مسلم
چو گشتم ز انده عزلت ممکن،
خاقانی،
هرآنکه گردش گیتی به کین او برخاست
بغیر مصلحتش رهبری کند ایام،
سعدی،
، بمجاز، حیات و زندگی و عمر:
که گیتی سپنج است و جاوید نیست
فری برتر از فر جمشید نیست،
فردوسی،
که فرجام، روز تو هم بگذرد
خنک آنکه گیتی به بد نسپرد،
فردوسی،
، کنایت از وضع و اوضاع:
چو گیتی چنان دید شاپور گرد
عنان کئی بارگی را سپرد،
فردوسی،
، در تداول حکمت اشراق، گیتی به معنی عالم ظلمانی جسمانی است، شیخ اشراق گوید: جهان به دو گونه تقسیم شود، مینوی و آن جهان نورانی روحانی است و گیتی آن عالم ظلمانی جسمانی، رجوع به حاشیۀ حکمه الاشراق چ کربن ص 157 شود، عالم ماده، ناسوت، عالم فنا، گلی است بسیار خوشبوی که از دریای بصره آورند، (برهان قاطع)، رجوع به گیتی آرای شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان، واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 145 تن است، آب آن از قنات تأمین میشود، محصولات آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گیتی پرور
تصویر گیتی پرور
آنکه گیتی را بپروراند کسی که جهان را تنظیم نماید، آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی بان
تصویر گیتی بان
نگاهبانی گیتی، پادشاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی آفرین
تصویر گیتی آفرین
آفریننده جهان خالق عالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
جهان، کره زمین، عالم سفلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
دنیا، جهان، کاینات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیتایی
تصویر گیتایی
دنیایی، مادی، دنیوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیتوی
تصویر گیتوی
دنیوی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیتی
تصویر گیتی
عالم، دنیا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیتا شناسی
تصویر گیتا شناسی
جغرافیا
فرهنگ واژه فارسی سره
آفاق، جهان، دنیا، دهر، عالم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی