گیتی خور گیتی خور از تمام نیکیهای گیتی بهره ورشونده. متنعم شونده. متلذذ به لذایذ گیتی: همچنان لشکرکش و دشمن کش و دیناربخش همچنین گیتی خور و میری کن و نیکی فزای. منوچهری. رجوع به جهان خور شود لغت نامه دهخدا
گیتی پرور گیتی پرور آنکه جهان را نظم و پرورش دهدکنایه از آفتاب، اُسطُرلاب چَهارُم، خایِه زَرّین، طاووسِ فَلَک، طاووسِ مَشرِق خَرام، چَترِ زَرّین، چَترِ روز، خایِه زَر، چِراغِ سَحَر، چَترِ زَر، طاسِ زَر، طاووسِ آتَش پَر، سِپَرِ آتَشین، طَرَف دارِ اَنجُم، غَزالِه، چِراغِ روز، چَترِ نور فرهنگ فارسی عمید
گیتی نورد گیتی نورد گَردِشگَر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، سائِح، سَیّاح، رَهگیر، گیتی خَرام، توریست، جَهانگَرد، جَهان نَوَرد فرهنگ فارسی عمید
گیتی نورد گیتی نورد جهانگرد سیاح، پادشاهی که جهانرا زیر پای آورد، آفتاب، مرکب تندرو. عمل گیتی نورد فرهنگ لغت هوشیار
گیتی داور گیتی داور کسی که در جهان داور و حاکم باشد: با تیغ گردون پیکرش گردون شده خاک درش وزرای گیتی داورش گیتی نمودار آمده. (خاقانی) فرهنگ لغت هوشیار