نمایان کننده گیتی. که گیتی در او نماید. رجوع به گیتی نمای شود. - آینۀگیتی نما، آینۀ اسکندری: به سعی ای آهنین دل مدتی باری بکش کآهن به سعی آیینۀ گیتی نما و جام جم گردد. سعدی. - جام گیتی نما: گنج در آستین و کیسه تهی جام گیتی نما و خاک رهیم. حافظ. رجوع به جام گیتی نمای شود
نمایان کننده گیتی. نشان دهنده جهان، کنایه از آیینۀ سکندری باشد که به حکم اسکندر مقدونی ساخته شد. (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، کنایه از جام جهان نمای باشد. رجوع به جام جهان نمای و جام گیتی نمای شود. - جام گیتی نمای، جام جهان نما: ز کیخسرو آن جام گیتی نمای که احکام انجم در او یافت جای. نظامی. نظر کن در این جام گیتی نمای ببین آنچه خواهی ز گیتی خدای. نظامی. فرومانده در کنج تاریک جای چه دریابد از جام گیتی نمای. سعدی