- گونده
- جوال حبوب و غله
معنی گونده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجری، راوی
آنکه بدود کسی که بشتاب بدود
راهی، روان شونده
آنکه چیزی را میجود
خانم، بی بی، بانو
انجام گردنده، هستی یابنده، رونده مقابل آینده
لرزنده، جنبنده، کنایه از تیزفهم، برای مثال هیچ مبین سوی او به چشم حقارت / زان که یکی جلد گربز است و نونده (یوسف عروضی - شاعران بی دیوان - ۳۵۰ حاشیه)
خربزۀ نارس، تور کاه کشی، توری که از ریسمان به شکل جوال می بافند برای حمل و نقل کاه یا چیز دیگر، برای مثال مانند کسی که روز باران / بارانی پوشد از کونده (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۹)
کسی که به راهی می رود، راهگذر
مرد باهیبت و صاحب نخوت، باشنده
انجام یابنده، هستی یابنده، رونده
حیوان یا حشره ای که انسان را بگزد و نیش بزند، جانور زهردار
آنکه یا آنچه چیزی را می جود، هر یک از جانوران راستۀ جوندگان
آلتی است مانند دام که آنرا از علف بافند و در آن کاه و سرگین و امثال آن کنند و برستور بار کرده و بجایی که خواهند برند جوال
آنکه بدینی و مذهبی گرود مومن معتقد، جمع گروندگان ای گروندگان، بترسید از خدای و بنگرید که هر کس که پیش خود فرستید مر فردا را
لیف جولاهگان و شوی مالان و آن جاروب مانندی است که بدان آش و آهار برتار جامه مالند شوکه الحائک غرواشه
گلوبند، هر چیز که بطریق تحفه و هدیه بکسی فرستند مرسله، گلوبند مانندی از گردو و انجیر که آنرا بهدیه فرستند
زن بدکاره روسپی
آنچه بگزد (با نیش و دندان) : دیدم که زبان سگ گزنده است دندان جفاش ازان شکستم. (خاقانی)
کسی که بگوزد آنکه ضرطه دهد
نوعی از صمغ که رنگ آن بسرخی زند و از بوته خاری حاصل شود که آنرا جهودانه گویند عنزروت
آشفته و درهم شونده
سخنگوی، تکلم کننده، ادای سخن کردن
سخنگو، آن که شغلش در رادیو و تلویزیون گویندگی است
آنکه می دود
ایمان آورنده
کسی که سخن می گوید، آنکه در تلوزیون یا رادیو متنی را می خواند
Runner
Enunciator, Speaker
enunciador, orador
бегун