جدول جو
جدول جو

معنی گوشتمند - جستجوی لغت در جدول جو

گوشتمند
دارای گوشت، پرگوشت، فربه
تصویری از گوشتمند
تصویر گوشتمند
فرهنگ فارسی عمید
گوشتمند
دارای گوشت، فربه چاق گوشتالو، دارای جسم پیکردار مجسم: و کلمه گوشتمند شد و اندر ما حلول کرد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوشتمندی
تصویر گوشتمندی
دارا بودن گوشت، فربهی چاقی، پیکر داری تجسم جسم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولتمند
تصویر دولتمند
بخیار و سعادتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولتمند
تصویر دولتمند
ثروتمند، مال دار، متمول، توانگر
فرهنگ فارسی عمید
آلت بستن گوش رفاده و عصابه ای که بر گوش بندند، آنچه آویزه گوش کنند: بخواهش چنان خواست آن هوشمند ز پندش دهد حلقه گوش بند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولتمند
تصویر دولتمند
((~. مَ))
خوشبخت سعادتمند، توانگر، ثروتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویشمند
تصویر گویشمند
سخن گو، سخنور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
(پسرانه)
دانا، دارای هوش و توانایی ذهنی، بسیار با هوش، عاقل، خردمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
باهوش، زرنگ، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوشتین
تصویر گوشتین
گوشتی، تهیه شده از گوشت، برای مثال چه خوش گفت فرزانۀ پیش بین / زبان گوشتین است و تیغ آهنین (نظامی۵ - ۸۱۴)، کنایه از فربه، گوشت دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشتمند
تصویر کشتمند
کشتزار، کشتمان، کشمان، زمین زراعتی، برای مثال دو منزل زمین تا لب هیرمند / بد آب خوش و بیشه و کشتمند (اسدی - ۱۹۲)، محصول، صاحب کشت، کشاورز، برای مثال چو جایی بپوشد زمین را ملخ / برد سبزی کشتمندان به شخ (فردوسی - ۶/۶۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشتمند
تصویر کشتمند
زمینی که در آن چیزی کاشته باشند: (همه زمینهای پادشاهی مساحت کردیم و بر هر جفتی زمین خراجی نهادیم از هر جفتی کشتمند یک درم و یک قفیز) (تاریخ بلعمی)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گوشت ساخته از گوشت: چه خوش گفت فرزانه پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین. (نظامی)، فربه چاق سمین: الحادره مردم گوشتین ستبر، غذایی که از گوشت سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشتگن
تصویر گوشتگن
دارای گوشت، فربه چاق گوشتالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
صاحب هوش، هوشیار، با هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
((مَ))
باهوش، عاقل، بخرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هوشمند
تصویر هوشمند
Clever, Intelligent, Smart
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bystry, inteligentny, mądry
دیکشنری فارسی به لهستانی
clever, intelligent, klug
دیکشنری فارسی به آلمانی
होशियार , बुद्धिमान , स्मार्ट
دیکشنری فارسی به هندی
বুদ্ধিমান , বুদ্ধিমান , স্মার্ট
دیکشنری فارسی به بنگالی