جدول جو
جدول جو

معنی گوزده - جستجوی لغت در جدول جو

گوزده
نوعی از صمغ که رنگ آن بسرخی زند و از بوته خاری حاصل شود که آنرا جهودانه گویند عنزروت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوزده
تصویر نوزده
عدد نوزده، نه به علاوۀ ده، «۱۹»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرزده
تصویر گرزده
آنکه بیماری جرب دارد مبتلی به گری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزنه
تصویر گوزنه
میدان گوی بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزنده
تصویر گوزنده
کسی که بگوزد آنکه ضرطه دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزغه
تصویر گوزغه
غلاف پنبه که هنوز پنبه از آن بر نیاورده باشند غوزه پنبه جوزغه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوزاده
تصویر گوزاده
پهلوان زاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گونده
تصویر گونده
جوال حبوب و غله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوزده
تصویر نوزده
عدد نه بعلاوه ده عدد اصلی بین هیجده و بیست (19)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوزده
تصویر نوزده
((دَ))
عدد نه به علاوه ده، عدد اصلی بین هیجده و بیست، (19)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوزاده
تصویر گوزاده
پهلوان زاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوزغه
تصویر گوزغه
جوزق، غوزه و غلاف پنبه که هنوز پنبۀ آن را درنیاورده باشند، کتو
فرهنگ فارسی عمید
تن بدن، یا گوده حرام. از حرام تن و توش بهم آورده تنبل هیچکاره: حیف است که از دختر زر جویی کام کاین فاحشه باشد از ذوات اعلام. تا کی سر خود بپای خم خواهی سود ک تا چند کشی منت این گوده حرام ک (داراب بیک جویا)
فرهنگ لغت هوشیار
غلاف پنبه گوزغه: بقای جانش باد و دو چشم حاسد او برون کشیده از سر چو پنبه از گوزه. (سوزنی)، غلاف و غوزه خشخاش غوزه کو کنار، پیله ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار