جدول جو
جدول جو

معنی گوارد - جستجوی لغت در جدول جو

گوارد
هضم
تصویری از گوارد
تصویر گوارد
فرهنگ لغت هوشیار
گوارد
((گُ))
هضم
تصویری از گوارد
تصویر گوارد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گواردن
تصویر گواردن
خوب هضم شدن، هضم شدن غذا در معده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواردن
تصویر گواردن
خوب هضم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواردن
تصویر گواردن
((گُ دَ))
هضم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوارده
تصویر گوارده
هضم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
تحلیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوارا
تصویر گوارا
مطبوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از موارد
تصویر موارد
نکته ها
فرهنگ واژه فارسی سره
جمع بارد بارده، سردی ها برنده ها جمع بارد و بارده. شمشیرهای بران، چیزهای سرد و خنک مبردات. یا مرهفات بوارد. شمشیرهای مرگ دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توارد
تصویر توارد
در یک وقت وارد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوارد
تصویر شوارد
مونث شارد، واحد شارد، جمع شوارد شرد. رمندگان، پریشانی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوارد
تصویر شوارد
نافرمان، سرکش، رام نشدنی، شارده درفارسی در معنای مفرد و جمع هر دو به کار رفته است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوگرد
تصویر گوگرد
ماده معدنی فلزمانند، زرد رنگ، عایق الکتریسته، حلال در بنزین که به حالت ترکیب در سولفات ها و سولفورها وجود دارد و در حرارت ۱۱۰ درجۀ سانتی گراد ذوب می شود و در صنعت برای ساختن کبریت به کار می رود، در طب نیز برای معالجۀ امراض پوستی به کار می رود
گوگرد احمر: گوگرد سرخ، فسفر سرخ، اکسیر به رنگ سرخ، کنایه از هر چیز کمیاب، برای مثال گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست / بشناس قدر خویش که گوگرد احمری (سعدی۲ - ۶۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوارا
تصویر گوارا
هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد، خوراکی که زود هضم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواره
تصویر گواره
گلۀ گاو، گاواره، گوباره، کوپاره
مخفّف واژۀ گاهواره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موارد
تصویر موارد
موردها، موضوع ها، مسئله ها، محل های ورود، جاهای فرود آمدن، آبشخورها، جمع واژۀ مورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توارد
تصویر توارد
سرودن اشعاری که از حیث لفظ و معنی مانند هم باشد به وسیلۀ دو شاعر بی خبر از یکدیگر، به طوری که گمان برود یکی از آن دو تن این شعر را از دیگری نقل کرده است، موارده، پیاپی وارد شدن
در یک وقت وارد شدن، با هم در یک جا فرود آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوارد
تصویر فوارد
شتر مادگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گذارد
تصویر گذارد
وضع نهادن، گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
انجام دادن: قل ما اسالکم علیه من اجر بگوی که نمیخواهم از شما برگزارد پیغامبری پایمزدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گواره
تصویر گواره
مخفف گهواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
خوشمزگی و هضم طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوارا
تصویر گوارا
زود تحلیل شونده، سازگار، گوارنده، هر چیز آشامیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از اجسام معدنی که بیشتر در نزدیک کوههای آتشفشان یافت میشود، جوهریست که آنرا کبریت هم میگویند و آن چهار نوع میباشد، سفید، زرد، سرخ و سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موارد
تصویر موارد
جمع مورد، آیندگاهان آبخور ها راه ها جمع مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوارد
تصویر بوارد
((بَ رِ))
جمع بارد، بارده، شمشیرهای بران، چیزهای سرد و خنک، غنیمت های با رنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توارد
تصویر توارد
((تَ رُ))
پیاپی وارد شدن، مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ کدام از یکدیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گذارد
تصویر گذارد
((گُ))
نهادن، گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گواره
تصویر گواره
((گَ رَ یا رِ))
مخفف گهواره است، گله گاو، خانه زنبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوگرد
تصویر گوگرد
((گِ))
عنصری با علامت شیمیایی S، جامد و زردرنگ و قابل اشتعال، معادن آن بیشتر نزدیک کوه های آتشفشان است، در صنعت کبریت سازی مصرف زیاد دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوارش
تصویر گوارش
((گُ رِ))
هضم غذا
دستگاه گوارش: یا جهاز هاضمه دستگاهی است که شامل اعضای مربوط به تغذیه موجود زنده (خوردن، هضم، جذب و دفع) می باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوارا
تصویر گوارا
((گُ))
لذیذ، خوش مزه، مناسب برای گوارش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موارد
تصویر موارد
((مَ رِ))
جمع مورد
فرهنگ فارسی معین
عملی که در داخل معده و روده ها صورت می گیرد و غذاهای خورده شده به حالتی در می آید که قابل جذب باشد
فرهنگ فارسی عمید