- گهربار (گَ)
مخفف گوهربار، مجازاً گریان:
کنونم می جهد چشم گهربار
چه خواهم دید بسم اﷲ دگر بار.
نظامی.
عاشقان زمرۀ ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود.
حافظ.
، کنایه از فصیح و رسا و بلیغ باشد:
لفظ گهربار او غیرت ابر بهار
دست زرافشان او طعنۀ باد خزان.
خاقانی.
رجوع به کلمه گوهربار شود
کنونم می جهد چشم گهربار
چه خواهم دید بسم اﷲ دگر بار.
نظامی.
عاشقان زمرۀ ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود.
حافظ.
، کنایه از فصیح و رسا و بلیغ باشد:
لفظ گهربار او غیرت ابر بهار
دست زرافشان او طعنۀ باد خزان.
خاقانی.
رجوع به کلمه گوهربار شود
