جدول جو
جدول جو

معنی گهرافروز - جستجوی لغت در جدول جو

گهرافروز
(دِ ثَ / ثِ)
مخفف گوهرافروز. رجوع به ذیل همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهرافروز
تصویر مهرافروز
(دخترانه)
روشن کننده مهر و محبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گوهرافروز
تصویر گوهرافروز
(دخترانه)
افروزنده گوهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چهرفروز
تصویر چهرفروز
(دخترانه)
چهرافروز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آذرافروز
تصویر آذرافروز
(دخترانه و پسرانه)
روشن کننده آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، نیز دلداده بهرام در داستان همای و همایون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گل افروز
تصویر گل افروز
(دخترانه)
فروزنده گل، مرکب از گل + افروز (افروزنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چهرافروز
تصویر چهرافروز
(دخترانه)
مرکب از چهر (صورت) + افروز (افروزنده، روشن کننده)
فرهنگ نامهای ایرانی
(ذَ اَ)
آتش افروز، یعنی ظرفی سفالین که برای تیز کردن آتش بکار میبرده اند. رجوع به آتش افروز شود، ققنس، مرغ معروف یعنی فنقس
لغت نامه دهخدا
(حَ)
مخفف گوهرفروش:
قدر گهر جز گهرفروش نداند
اهل ادب را ادیب داند مقدار.
فرخی.
در باغ کنون حریرپوشان بینی
بر کوه صف گهرفروشان بینی.
منوچهری.
رجوع به گوهرفروش شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
مخفف گوهراندوز. رجوع به ذیل همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(مِ فُ)
که روشنائی آن چون مهر باشد. روشن چون آفتاب. که فروزش چون فروز مهر باشد:
بود دل مهرفروزش بدو
پاس شب و روزی روزش بدو.
نظامی (مخزن الاسرار ص 102)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چُو گامْ)
افروزندۀ گوهر. آنکه گوهر افروزد:
هریکی با هزار زیبایی
گوهرافروز نور بینایی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ خوَرْ / خُرْ)
فروزنده و روشن کننده مهر. که خورشید از آن نور گیرد. که به خورشید فروغ دهد:
بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز را
دامی به راهی می نهم مرغی به دامی می زنم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از گهر افروزی
تصویر گهر افروزی
کیفیت و حالت گوهر افروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر فروش
تصویر گهر فروش
آنکه گوهر فروشد گوهری جواهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذرافروز
تصویر آذرافروز
آتش افروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرفروز
تصویر مهرفروز
روشنائی آن چون مهر باشد، روشنائی چون آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوهر را روشن سازد: هر یکی با هزار زیبایی گوهر افروز نور بینایی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذرافروز
تصویر آذرافروز
((~. اَ))
افروزنده آتش، آتش آفروز، ظرفی سفالین که برای تند و تیز کردن آتش به کار می برده اند
فرهنگ فارسی معین