سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
سُرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گُلگونِه، غازِه، غَنج، غَنجَر، غَنجار، غَنجارِه، آلگونِه، آلغونِه، بُلغونِه، غُلغونِه، گُلگونِه، گُلغونِه، وُلغونِه، لَغونِه، والگونِه، بَهرامَن
ده کوچکی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان که در 42000گزی شمال خاوری بافت، سر راه مالرو جواران به رابرواقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 300 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزرعۀ صاحب آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
ده کوچکی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان که در 42000گزی شمال خاوری بافت، سر راه مالرو جواران به رابرواقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 300 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزرعۀ صاحب آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین که در 12هزارگزی جنوب باختر آبیک واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریائی و سکنه اش 160 تن است. یک رشته قنات دارد و محصول آن غلات و چغندر قند است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم و جوراب بافی است. ساکنین از طایفۀ شاهسون اتانلو هستند و تغییر مکان نمی دهند. راه آن مالرو است و از طریق باقرآباد و دبیران ماشین می توان به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین که در 12هزارگزی جنوب باختر آبیک واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریائی و سکنه اش 160 تن است. یک رشته قنات دارد و محصول آن غلات و چغندر قند است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم و جوراب بافی است. ساکنین از طایفۀ شاهسون اتانلو هستند و تغییر مکان نمی دهند. راه آن مالرو است و از طریق باقرآباد و دبیران ماشین می توان به آنجا برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
بمعنی غازه باشد و آن سرخی است که زنان برروی مالند. گنجاره. گنجر. گنجره. (فرهنگ رشیدی). غازه. غنجار. غنجره. گلگونه. (سروری) (برهان) (آنندراج). بلغونه. غلغونه. (برهان). گلاگونه. گلغوانه. گلغونه. (جهانگیری). آلغونه. آلگونه. والغونه. ولغونه. سرخی. سرخاب. و رجوع به هر یک از این کلمات شود در تداول مردم خراسان، کثافت و چرک گوشۀ چشم و گوشۀ لب. (فرهنگ نظام)
بمعنی غازه باشد و آن سرخی است که زنان برروی مالند. گَنجاره. گَنجر. گَنجره. (فرهنگ رشیدی). غازه. غَنجار. غَنجره. گلگونه. (سروری) (برهان) (آنندراج). بلغونه. غلغونه. (برهان). گلاگونه. گلغوانه. گلغونه. (جهانگیری). آلغونه. آلگونه. والغونه. ولغونه. سرخی. سرخاب. و رجوع به هر یک از این کلمات شود در تداول مردم خراسان، کثافت و چرک گوشۀ چشم و گوشۀ لب. (فرهنگ نظام)
دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی جنوب خاوری فومن و 1000گزی راه فرعی نصیرمحله به شفت واقع شده است. هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی و سکنه اش 200 تن است. آب آن از نهر امامزاده ابراهیم تأمین می شود. محصولات آن عبارت است از: برنج، ابریشم، لبنیات و عسل و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان شال بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن که در 15هزارگزی جنوب خاوری فومن و 1000گزی راه فرعی نصیرمحله به شفت واقع شده است. هوای آن معتدل مرطوب و مالاریایی و سکنه اش 200 تن است. آب آن از نهر امامزاده ابراهیم تأمین می شود. محصولات آن عبارت است از: برنج، ابریشم، لبنیات و عسل و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان شال بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
از اسماء اشاره بجائی دور چون ثم ّ و هنا و هنالک در زبان عرب: از آنجا به نزدیک مادر دوان بیامد چو خورشید روشن روان، فردوسی، چو آنجارسید آن گرانمایه شاه پذیره شدش پهلوان سپاه، فردوسی، هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه، فردوسی، یکی تخت جامه بفرمود شاه که آنجا بیارند پیش سپاه، فردوسی، بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد، (تاریخ بیهقی)، - آنجا که، آن مقام، آن حال، حیث: بکن شیری آنجا که شیری سزد که از شهریاران دلیری سزد، فردوسی، آنجا که عقاب کندپر گردد مرغابی تیزپر نخواهد شد، عمادی شهریاری
از اسماء اشاره بجائی دور چون ثَم َّ و هنا و هنالک در زبان عرب: از آنجا به نزدیک مادر دوان بیامد چو خورشید روشن روان، فردوسی، چو آنجارسید آن گرانمایه شاه پذیره شدش پهلوان سپاه، فردوسی، هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه، فردوسی، یکی تخت جامه بفرمود شاه که آنجا بیارند پیش سپاه، فردوسی، بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد، (تاریخ بیهقی)، - آنجا که، آن مقام، آن حال، حیث: بکن شیری آنجا که شیری سزد که از شهریاران دلیری سزد، فردوسی، آنجا که عقاب کندپر گردد مرغابی تیزپر نخواهد شد، عمادی شهریاری
آلتی چوبین یا فلزی بشکل مثل قائم الزاویه دارای یک زاویه 90 درجه و دو زاویه 45 درجه (معمولا) در دو گوشه مجاور و آن برای ترسیم زاویه و خط عمودی بکار رود. برای ترسیم خطوط متوازی از دو گونیا استفاده میشود. بنایان و نجاران نیز از گونیا های بخصوص استفاده میکنند: کو نوح که ساز هاش بخشم یا مسطر و گونیاش بخشم. (تحفه العراقین)، ریسمانی که استاد بنا بوسیله آن رنگ عمارت را میریزد، قطعه آهن صاف بشکل یا که برای محکم کردن بند و بست چوب بکار رود، آلتی برای اندازه گرفتن قطر اشیا استوانه یی، شاغول
آلتی چوبین یا فلزی بشکل مثل قائم الزاویه دارای یک زاویه 90 درجه و دو زاویه 45 درجه (معمولا) در دو گوشه مجاور و آن برای ترسیم زاویه و خط عمودی بکار رود. برای ترسیم خطوط متوازی از دو گونیا استفاده میشود. بنایان و نجاران نیز از گونیا های بخصوص استفاده میکنند: کو نوح که ساز هاش بخشم یا مسطر و گونیاش بخشم. (تحفه العراقین)، ریسمانی که استاد بنا بوسیله آن رنگ عمارت را میریزد، قطعه آهن صاف بشکل یا که برای محکم کردن بند و بست چوب بکار رود، آلتی برای اندازه گرفتن قطر اشیا استوانه یی، شاغول