جدول جو
جدول جو

معنی آنجا

آنجا
از اسماء اشاره بجائی دور چون ثم ّ و هنا و هنالک در زبان عرب:
از آنجا به نزدیک مادر دوان
بیامد چو خورشید روشن روان،
فردوسی،
چو آنجارسید آن گرانمایه شاه
پذیره شدش پهلوان سپاه،
فردوسی،
هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه
هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه،
فردوسی،
یکی تخت جامه بفرمود شاه
که آنجا بیارند پیش سپاه،
فردوسی،
بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد، (تاریخ بیهقی)،
- آنجا که، آن مقام، آن حال، حیث:
بکن شیری آنجا که شیری سزد
که از شهریاران دلیری سزد،
فردوسی،
آنجا که عقاب کندپر گردد
مرغابی تیزپر نخواهد شد،
عمادی شهریاری
لغت نامه دهخدا