معنی گنجر - فرهنگ فارسی عمید
معنی گنجر
- گنجر
- گنجار، سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
تصویر گنجر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گنجر
زنجر
- زنجر
- پارسی تازی گشته زنجره زنجیره سپیدی که برناخن نوجوانان برآید
فرهنگ لغت هوشیار