جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آنجا

آنجا

آنجا
اشاره به جای دور، جایی، جایی که، برای مِثال عقاب آنجا که در پرواز باشد / کجا از صعوه صیدانداز باشد (وحشی - ۴۲۶)
آنجا
فرهنگ فارسی عمید

آنجا

آنجا
از اسماء اشاره بجائی دور چون ثَم َّ و هنا و هنالک در زبان عرب:
از آنجا به نزدیک مادر دوان
بیامد چو خورشید روشن روان،
فردوسی،
چو آنجارسید آن گرانمایه شاه
پذیره شدش پهلوان سپاه،
فردوسی،
هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه
هم آنجا نگین و هم آنجا کلاه،
فردوسی،
یکی تخت جامه بفرمود شاه
که آنجا بیارند پیش سپاه،
فردوسی،
بوعلی وی رابه تون فرستد چنانکه آنجا شهربند باشد، (تاریخ بیهقی)،
- آنجا که، آن مقام، آن حال، حیث:
بکن شیری آنجا که شیری سزد
که از شهریاران دلیری سزد،
فردوسی،
آنجا که عقاب کندپر گردد
مرغابی تیزپر نخواهد شد،
عمادی شهریاری
لغت نامه دهخدا

گنجا

گنجا
گنجایش، ظرفیت، حجم، جاداد، برای مِثال روز آخر شد سبق فردا بُوَد / راز ما را روز کی گنجا بُوَد؟ (مولوی - ۵۸۷)
گنجا
فرهنگ فارسی عمید

فنجا

فنجا
حالتی که آدمی را در وقت درآمدن تب واقع شود و آن خمیازه، کش واکش بدن میباشد
فرهنگ لغت هوشیار