باژ. باج. مکس. کلمه گمرک بنابر مشهور از ریشه یونانی کوم مرکس یا کومرکی و به معنی حقوقی است که بر کالا و مال التجاره تعلق می گیرد و به عقیدۀ بعضی از نویسندگان پس از فتح قسطنطنیه دولت عثمانی این واژه را از زبان یونانی اخذ و با تلفظ ترکی، یعنی کومروک مورد استفاده قرار داده است. در فارسی این کلمه از ترکی گرفته شده، در ضمن معاهدات نادرشاه با سلطان محمودخان اول پادشاه عثمانی (1195 ه. ق.) کلمه گمرک ذکر گردیده است. ظاهراً از زمانی که تجارت میان اقوام و ملل معمول بوده حقوق و عوارض گمرکی نیز از بابت عبور یا ورود و صدور کالا از بازرگانان اخذ و دریافت می شده، چنانکه در یونان قدیم معادل یک پنجاهم و در امپراطوری روم معادل یک چهلم بهای کالا حقوق گمرکی دریافت می گردیده است. بنابه عقیدۀ پرفسورراولینسون مستشرق معروف انگلیسی در زمان اشکانیان اداره گمرک در ایران وجود داشته و آنچه وارد کشور می گردیده، مانند: ابریشم چین و ادویۀ هندوستان و کالاهای رومی در دفاتر مخصوص ثبت و از صاحبان آنها حقوق معینی دریافت می شده، ولی کالاهای خارجی از پرداخت حقوق و عوارض مطلق معاف بوده است. در زمان ساسانیان اداره ای برای دریافت باج و حقوق متعلق به کالاها به نام دیوان وجود داشته که بعداً اعراب نیز همین کلمه را برای ادارات مأمور وصول مالیات خود قبول نموده و کلمه ’دوآن’ هم که ترجمه فرانسوی گمرک می باشد از لغت مزبور اخذ گردیده است. در عهدنامۀ خسروپرویز با یوستی نیانوس در مادۀ سوم آمده که تجار ایرانی و رومی همچنانکه از اعصار قدیم تا آن تاریخ به سوداگری مشغول بوده اند، از آن پس هم می توانند به تجارت هر قسم متاع بپردازند، اما کالای آنان باید از دوائر معمولی گمرک بگذرد. در مادۀ چهارم مقرر شده که نمایندگان و رسولان رسمی هر یک از متعاهدین در سرزمین طرف مقابل حق استفاده از اسبان چاپار دارند و می توانند بدون مانع و بی پرداخت عوارض گمرکی تمام اجناس را که همراه دارند وارد خاک دیگری بنمایند. پس از هجوم عربها و فتح ایران، خلیفۀ دوم مقررات گمرکی را در تمام ممالک مفتوحه برقرار نمود بدین طریق که از کالاهای متعلق به یهود و نصاری از هر بیست درهم یک درهم و از سایرین از هر ده درهم یک درهم حقوق و عوارض اخذ می کردند. ابن حوقل می گوید: (در عهد عباسی) هر سالی یک میلیون درهم از کالاهای صادرۀ از آذربایجان به نواحی ری باج می گرفتند. و این کالاها بیشتر برده و چهارپا و گاو و گوسفند و اجناس دیگر بود. در دوره های بعد در ایران بیشتر رویۀ تجارت آزاد مرسوم بوده است. از زمان صفویه به بعد از کالاهای وارده به کشور حقوق و عوارضی بنام فرضه گرفته میشده است. عوارض گمرکی کالاهای وارد از طریق خلیج فارس به کیفیت بهای آنها تعیین می شده است، منتها چون دولت قادر به نظارت دقیق در اخذ حقوق گمرکی نبوده از زمان شاه سلیمان 1085 هجری قمری / 1674م. گمرک به اجاره داده شد و این ترتیب بیش از دو قرن تا ورود رایزنان بلژیکی در ایران ادامه داشت. در سنۀ 1277 هجری شمسی اجارۀ گمرک لغو شد. علت اصلی این الغاءاین بود که به موجب عهدنامۀ ترکمانچای مقرر شده بود از کالاهای وارد از روسیۀ تزاری فقط پنج درصد بها به عنوان حقوق گمرکی اخذ شود. و سه سال بعد، سایر دول نیز به عنوان دول کاملهالوداد، از مزایای مزبور شروع به استفاده کرده بودند و در واقع حقوق گمرکی در ایران به طور یکنواخت بر اساس پنج درصد استوار گردیده بود، بدون آنکه با دولت ایران معامله شده باشد. بعداً که دولت ایران مبادرت به استقراض از روسیه و انگلستان نمود و درآمدهای گمرکی شمال و جنوب گروگان این وامها قرار داده شد، به منظور جلوگیری از حیف و میل درآمدهای گمرکی و با توجه به لزوم رعایت موازنۀ سیاسی، دولت ایران در زمان مظفرالدین شاه و صدارت امین الدوله مبادرت به استخدام مستشاران بلژیکی نمود. بنابه پیشنهاد رئیس هیئت مزبور که عنوان وزیر گمرکات یافته بود و فرمان همایونی مورخ 18 ذیحجه 1318 هجری قمری اجارۀ گمرکخانه ها و وصول عوارض داخلی، از قبیل: حقوق خانات و راهداری و قپانداری ملغی و مقرر شد از بهای اجناس وارد به مأخذ 5 درصد و به اضافه از هر بار چهل من تبریز بیست ودو شاهی از مکاری دریافت گردد. پس از استقرار مشروطیت، عنوان وزارت از رئیس هیئت مستشاران بلژیکی سلب شد و ادارۀ کل گمرک تحت نظارت وزارت دارائی قرار گرفت. اولین تعرفۀ گمرکی ایران براساس وزن و ارزش، در سال 1282 هجری شمسی بوسیلۀ مستشاران بلژیکی تنظیم گردید و ده سال پس از اجرای آن، درآمدهای گمرکی کشور که در سال 1277 ده میلیون ریال بوده به 47میلیون ریال ترقی کرد. در سال 1299 هجری شمسی تعرفۀ دیگری براساس وزن و تعداد وضع گردید که از لحاظ واردات، مشتمل بر 52 باب و 94 قسمت جزو و از لحاظ صادرات، مشتمل بر 12 باب بود. حداکثر حقوقی که به موجب این تعرفه دریافت میشد در سال 1306 هجری شمسی بالغ بر 90میلیون ریال بود. پس از الغای کاپیتولاسیون نخستین قانون تعرفۀ گمرکی ایران در اردیبهشت 1307 براساس حداقل و حداکثر حقوق گمرکی تصویب شد. بموجب آن، دولی که الغای کاپیتولاسیون را به رسمیت شناخته و بالنتیجه به عقد قرار داد بازرگانی با ایران توفیق یافته بودند از تعرفۀ حداقل استفاده کردند و کالاهایی که از سایر کشورها وارد میشد مشمول پرداخت حداکثر حقوق گمرکی گردید. در سالهای 1315 و 1320 و 1329 و 1332 هجری شمسی چندین بار در قانون تعرفۀ گمرکی ایران تجدید نظر شد. و سرانجام با استفاده از تجربیات جامعۀ ملل سابق و طرحی که برای تعرفۀ گمرکی تهیه گردیده و در بسیاری از کشورهای جهان مورد استقبال و استفاده قرار گرفته بود، قانون تعرفۀ گمرکی در دهم تیر 1337 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. قانون مزبور مشتمل بر 36 ماده و جدول منضم به آن است که مشتمل بر 21 فصل و 86 بخش و 991 نوع کالا است. در این فصول، انواع کالاها به حال مادۀ اولیه، نیمه ساخته و تمام شده و آماده به مصرف ذکر شده و با رعایت احتیاجات کشور، تولیدات داخلی، تقویت و حمایت صنایع ملی و قوه خرید و میزان نیازمندی طبقۀ مصرف کننده برای آنها حقوق و عوارض گمرکی وضع گردیده است. درآمد ادارۀ گمرک در اولین سال تأسیس (1277 هجری شمسی) جمعاً بالغ بر ده میلیون ریال بود و در سال 1338 هجری شمسی به بیش از 9میلیارد ریال که برابر با یک سوم بودجۀ کل کشور بود رسید. در قبال این درآمد هنگفت، هزینۀ اداری گمرکخانه در سال 1338 بالغ بر 240میلیون ریال، یعنی کمتر، از 3% درآمد مذکور بود. (ماهنامۀ گمرک از شماره 347 به بعد، ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشیدیاسمی چ 2 ص 146، میهن ما تألیف محمد حجازی صص 675- 678، راهنمای ایران، نشریۀ دائره جغرافیای ستاد ارتش سال 1330 صص 55-58، جغرافیای اقتصادی کیهان صص 411-415، تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 2 ص 93 و ترجمه همان کتاب به فارسی ج 2 ص 110)
باژ. باج. مَکس. کلمه گمرک بنابر مشهور از ریشه یونانی کوم مرکس یا کومرکی و به معنی حقوقی است که بر کالا و مال التجاره تعلق می گیرد و به عقیدۀ بعضی از نویسندگان پس از فتح قسطنطنیه دولت عثمانی این واژه را از زبان یونانی اخذ و با تلفظ ترکی، یعنی کومروک مورد استفاده قرار داده است. در فارسی این کلمه از ترکی گرفته شده، در ضمن معاهدات نادرشاه با سلطان محمودخان اول پادشاه عثمانی (1195 هَ. ق.) کلمه گمرک ذکر گردیده است. ظاهراً از زمانی که تجارت میان اقوام و ملل معمول بوده حقوق و عوارض گمرکی نیز از بابت عبور یا ورود و صدور کالا از بازرگانان اخذ و دریافت می شده، چنانکه در یونان قدیم معادل یک پنجاهم و در امپراطوری روم معادل یک چهلم بهای کالا حقوق گمرکی دریافت می گردیده است. بنابه عقیدۀ پرفسورراولینسون مستشرق معروف انگلیسی در زمان اشکانیان اداره گمرک در ایران وجود داشته و آنچه وارد کشور می گردیده، مانند: ابریشم چین و ادویۀ هندوستان و کالاهای رومی در دفاتر مخصوص ثبت و از صاحبان آنها حقوق معینی دریافت می شده، ولی کالاهای خارجی از پرداخت حقوق و عوارض مطلق معاف بوده است. در زمان ساسانیان اداره ای برای دریافت باج و حقوق متعلق به کالاها به نام دیوان وجود داشته که بعداً اعراب نیز همین کلمه را برای ادارات مأمور وصول مالیات خود قبول نموده و کلمه ’دوآن’ هم که ترجمه فرانسوی گمرک می باشد از لغت مزبور اخذ گردیده است. در عهدنامۀ خسروپرویز با یوستی نیانوس در مادۀ سوم آمده که تجار ایرانی و رومی همچنانکه از اعصار قدیم تا آن تاریخ به سوداگری مشغول بوده اند، از آن پس هم می توانند به تجارت هر قسم متاع بپردازند، اما کالای آنان باید از دوائر معمولی گمرک بگذرد. در مادۀ چهارم مقرر شده که نمایندگان و رسولان رسمی هر یک از متعاهدین در سرزمین طرف مقابل حق استفاده از اسبان چاپار دارند و می توانند بدون مانع و بی پرداخت عوارض گمرکی تمام اجناس را که همراه دارند وارد خاک دیگری بنمایند. پس از هجوم عربها و فتح ایران، خلیفۀ دوم مقررات گمرکی را در تمام ممالک مفتوحه برقرار نمود بدین طریق که از کالاهای متعلق به یهود و نصاری از هر بیست درهم یک درهم و از سایرین از هر ده درهم یک درهم حقوق و عوارض اخذ می کردند. ابن حوقل می گوید: (در عهد عباسی) هر سالی یک میلیون درهم از کالاهای صادرۀ از آذربایجان به نواحی ری باج می گرفتند. و این کالاها بیشتر برده و چهارپا و گاو و گوسفند و اجناس دیگر بود. در دوره های بعد در ایران بیشتر رویۀ تجارت آزاد مرسوم بوده است. از زمان صفویه به بعد از کالاهای وارده به کشور حقوق و عوارضی بنام فرضه گرفته میشده است. عوارض گمرکی کالاهای وارد از طریق خلیج فارس به کیفیت بهای آنها تعیین می شده است، منتها چون دولت قادر به نظارت دقیق در اخذ حقوق گمرکی نبوده از زمان شاه سلیمان 1085 هجری قمری / 1674م. گمرک به اجاره داده شد و این ترتیب بیش از دو قرن تا ورود رایزنان بلژیکی در ایران ادامه داشت. در سنۀ 1277 هجری شمسی اجارۀ گمرک لغو شد. علت اصلی این الغاءاین بود که به موجب عهدنامۀ ترکمانچای مقرر شده بود از کالاهای وارد از روسیۀ تزاری فقط پنج درصد بها به عنوان حقوق گمرکی اخذ شود. و سه سال بعد، سایر دول نیز به عنوان دول کاملهالوداد، از مزایای مزبور شروع به استفاده کرده بودند و در واقع حقوق گمرکی در ایران به طور یکنواخت بر اساس پنج درصد استوار گردیده بود، بدون آنکه با دولت ایران معامله شده باشد. بعداً که دولت ایران مبادرت به استقراض از روسیه و انگلستان نمود و درآمدهای گمرکی شمال و جنوب گروگان این وامها قرار داده شد، به منظور جلوگیری از حیف و میل درآمدهای گمرکی و با توجه به لزوم رعایت موازنۀ سیاسی، دولت ایران در زمان مظفرالدین شاه و صدارت امین الدوله مبادرت به استخدام مستشاران بلژیکی نمود. بنابه پیشنهاد رئیس هیئت مزبور که عنوان وزیر گمرکات یافته بود و فرمان همایونی مورخ 18 ذیحجه 1318 هجری قمری اجارۀ گمرکخانه ها و وصول عوارض داخلی، از قبیل: حقوق خانات و راهداری و قپانداری ملغی و مقرر شد از بهای اجناس وارد به مأخذ 5 درصد و به اضافه از هر بار چهل من تبریز بیست ودو شاهی از مکاری دریافت گردد. پس از استقرار مشروطیت، عنوان وزارت از رئیس هیئت مستشاران بلژیکی سلب شد و ادارۀ کل گمرک تحت نظارت وزارت دارائی قرار گرفت. اولین تعرفۀ گمرکی ایران براساس وزن و ارزش، در سال 1282 هجری شمسی بوسیلۀ مستشاران بلژیکی تنظیم گردید و ده سال پس از اجرای آن، درآمدهای گمرکی کشور که در سال 1277 ده میلیون ریال بوده به 47میلیون ریال ترقی کرد. در سال 1299 هجری شمسی تعرفۀ دیگری براساس وزن و تعداد وضع گردید که از لحاظ واردات، مشتمل بر 52 باب و 94 قسمت جزو و از لحاظ صادرات، مشتمل بر 12 باب بود. حداکثر حقوقی که به موجب این تعرفه دریافت میشد در سال 1306 هجری شمسی بالغ بر 90میلیون ریال بود. پس از الغای کاپیتولاسیون نخستین قانون تعرفۀ گمرکی ایران در اردیبهشت 1307 براساس حداقل و حداکثر حقوق گمرکی تصویب شد. بموجب آن، دولی که الغای کاپیتولاسیون را به رسمیت شناخته و بالنتیجه به عقد قرار داد بازرگانی با ایران توفیق یافته بودند از تعرفۀ حداقل استفاده کردند و کالاهایی که از سایر کشورها وارد میشد مشمول پرداخت حداکثر حقوق گمرکی گردید. در سالهای 1315 و 1320 و 1329 و 1332 هجری شمسی چندین بار در قانون تعرفۀ گمرکی ایران تجدید نظر شد. و سرانجام با استفاده از تجربیات جامعۀ ملل سابق و طرحی که برای تعرفۀ گمرکی تهیه گردیده و در بسیاری از کشورهای جهان مورد استقبال و استفاده قرار گرفته بود، قانون تعرفۀ گمرکی در دهم تیر 1337 به تصویب مجلس شورای ملی رسید. قانون مزبور مشتمل بر 36 ماده و جدول منضم به آن است که مشتمل بر 21 فصل و 86 بخش و 991 نوع کالا است. در این فصول، انواع کالاها به حال مادۀ اولیه، نیمه ساخته و تمام شده و آماده به مصرف ذکر شده و با رعایت احتیاجات کشور، تولیدات داخلی، تقویت و حمایت صنایع ملی و قوه خرید و میزان نیازمندی طبقۀ مصرف کننده برای آنها حقوق و عوارض گمرکی وضع گردیده است. درآمد ادارۀ گمرک در اولین سال تأسیس (1277 هجری شمسی) جمعاً بالغ بر ده میلیون ریال بود و در سال 1338 هجری شمسی به بیش از 9میلیارد ریال که برابر با یک سوم بودجۀ کل کشور بود رسید. در قبال این درآمد هنگفت، هزینۀ اداری گمرکخانه در سال 1338 بالغ بر 240میلیون ریال، یعنی کمتر، از 3% درآمد مذکور بود. (ماهنامۀ گمرک از شماره 347 به بعد، ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستن سن ترجمه رشیدیاسمی چ 2 ص 146، میهن ما تألیف محمد حجازی صص 675- 678، راهنمای ایران، نشریۀ دائره جغرافیای ستاد ارتش سال 1330 صص 55-58، جغرافیای اقتصادی کیهان صص 411-415، تاریخ تمدن اسلامی جرجی زیدان ج 2 ص 93 و ترجمه همان کتاب به فارسی ج 2 ص 110)
مالیاتی که در مرز از کالاهائی که وارد یا صادر میشود میگیرند ترکی از ایتالیایی به آرش سوداگری در انگلیسی واژه برابر گمرک} گمرسی {است کوستاک باژ وجهی که دولت برای دخول یا خروج کالا و مال التجاره گیرد: تلگراف اندر زمان ناصرالدین شد درست پس مظفر شاه گمرک را نمود اصلاح و پست، جمع (غلط) گمرکات. یا اداره گمرک. اداره ای که اخذ وجوه گمرک بعهده آن محول است
مالیاتی که در مرز از کالاهائی که وارد یا صادر میشود میگیرند ترکی از ایتالیایی به آرش سوداگری در انگلیسی واژه برابر گمرک} گمرسی {است کوستاک باژ وجهی که دولت برای دخول یا خروج کالا و مال التجاره گیرد: تلگراف اندر زمان ناصرالدین شد درست پس مظفر شاه گمرک را نمود اصلاح و پست، جمع (غلط) گمرکات. یا اداره گمرک. اداره ای که اخذ وجوه گمرک بعهده آن محول است
۱ـ دیدن اداره گمرک در خواب، دلالت بر رقابت و هم چشمی دارد. ۲ـ اگر خواب ببینید داخل اداره گمرک می شوید، نشانه آن است که برای رسیدن به مقامی تلاش می کنید. ۳ـ اگر خواب ببینید از اداره گمرک بیرون می آیید، دلالت بر از دست دادن مقام یا شکست در کارهای تجاری دارد. .
۱ـ دیدن اداره گمرک در خواب، دلالت بر رقابت و هم چشمی دارد. ۲ـ اگر خواب ببینید داخل اداره گمرک می شوید، نشانه آن است که برای رسیدن به مقامی تلاش می کنید. ۳ـ اگر خواب ببینید از اداره گمرک بیرون می آیید، دلالت بر از دست دادن مقام یا شکست در کارهای تجاری دارد. .
از: گبر + کاف تحقیر، برای مزید استخفاف گبر را با کاف تحقیر استعمال میکردند. (مزدیسنا دکتر معین ص 395). رجوع به گبر شود. جمع این کلمه گبرکان است. مرحوم ملک الشعراء بهار در تاریخ سیستان ص 16 حاشیۀ 2 آرد: غالب مورخین و شعرا لفظ ’گبر’ را مصغر کرده اند غیر از دقیقی که لغت ’گبر’ را هیچ نیاورده است. فردوسی گوید: همه پیش آذر بکشتندشان ره گبرکی درنوشتندشان. اینک شواهد استعمال گبرک: و اندر وی [دههای بکتکین] ترسایان و گبرکان و صابیان نشینند. (حدود العالم). و این ناحیتی است [ناحیت کوه قارن] آبادان و بیشتر مردمان وی گبرکانند. (حدود العالم). پرکدر، بر کران رود مرو نهاده است و او را قهندز است استوار و اندر وی گبرکانند و ایشان را به آفریدیان خوانند. (حدود العالم). تو مرد دینی و این رسم رسم گبران است روا نداری بر رسم گبرکان رفتن. عنصری. هنوز اندر آن خانه گبرکان بمانده ست بر جای چون عرعری. منوچهری. و بسیار گبرکان مسلمان گشتند از نیکویی سیرت او. (تاریخ سیستان ص 91). همه هیربدان را بکش و آتشهای گبرکان برافکن. (تاریخ سیستان). و گبرکان سیستان قصد کردند که عاصی گردند. (تاریخ سیستان). جهودان را نیز کنشت است و ترسایان را کلیساو گبرکان را آتشگاه. (تاریخ سیستان ص 93). اندر کتاب ابن دهشتی گبرگان نیز بگوید که یکی چشمه ای بود در هیرمند برابر بست. (تاریخ سیستان ص 17). اندر کتاب ابن دهشتی گبرکان نیز باز گویند که اندر شارستان سیستان که برکه ای گرد گنبد است یکی چشمه ای بوده است که از زمین همی برآمد. (تاریخ سیستان ص 16). و گبرکان چنین گویند که آن هوش گرشاسب است و حجت آرند بسرود کرکوی بدین سخن. (تاریخ سیستان ص 37). چون بزرجمهر حکیم از دین گبرکان دست بداشت... و دین عیسی گرفت. (تاریخ بیهقی). هیربد شخصی باشد که گبرکان او را محتشم دارند... (فرهنگ اسدی نخجوانی) [منصور] گفت [خالد برمک را] همواره نصرت به گبرکان کنی و دین پدرانت فراموش نگردد. (مجمل التواریخ و القصص). و اگر دین و دولت و خلافت بنسبت بودی چنانکه مذهب گبرکان و رافضیان است بایستی که نه بوبکر را بودی و نه علی را، از آن عباس بودی. (کتاب النقض ص 20). و همچنانکه گبرکان خود را مولای آل ساسان دانند. (کتاب النقض ص 444). و همچنانکه گبرکان گویند که کیخسرو بنمرد و به آسمان شد و زنده است و بزیر آید و کیش گبرکی تازه کند. (کتاب النقض ص 444)، از مثال ذیل گمان میرود در قدیم بمعنی بت پرستان نیز استعمال میشده است: و چون از این در بیرون شوی [از در تبت] به حدود وخان اندرافتد. رختجب، دهی است از وخان و اندر وی گبرکان وخی اند. سکاشم شهری است و قصبۀ ناحیت وخان است و اندر وی گبرکانند و مسلمانان و ملک و خان آنجا نشیند... خمد از جائی است که اندرو بتخانه های وخیان است. (حدود العالم)
از: گبر + کاف تحقیر، برای مزید استخفاف گبر را با کاف تحقیر استعمال میکردند. (مزدیسنا دکتر معین ص 395). رجوع به گبر شود. جمع این کلمه گبرکان است. مرحوم ملک الشعراء بهار در تاریخ سیستان ص 16 حاشیۀ 2 آرد: غالب مورخین و شعرا لفظ ’گبر’ را مصغر کرده اند غیر از دقیقی که لغت ’گبر’ را هیچ نیاورده است. فردوسی گوید: همه پیش آذر بکشتندشان ره گبرکی درنوشتندشان. اینک شواهد استعمال گبرک: و اندر وی [دههای بکتکین] ترسایان و گبرکان و صابیان نشینند. (حدود العالم). و این ناحیتی است [ناحیت کوه قارن] آبادان و بیشتر مردمان وی گبرکانند. (حدود العالم). پرکدر، بر کران رود مرو نهاده است و او را قهندز است استوار و اندر وی گبرکانند و ایشان را به آفریدیان خوانند. (حدود العالم). تو مرد دینی و این رسم رسم گبران است روا نداری بر رسم گبرکان رفتن. عنصری. هنوز اندر آن خانه گبرکان بمانده ست بر جای چون عرعری. منوچهری. و بسیار گبرکان مسلمان گشتند از نیکویی سیرت او. (تاریخ سیستان ص 91). همه هیربدان را بکش و آتشهای گبرکان برافکن. (تاریخ سیستان). و گبرکان سیستان قصد کردند که عاصی گردند. (تاریخ سیستان). جهودان را نیز کنشت است و ترسایان را کلیساو گبرکان را آتشگاه. (تاریخ سیستان ص 93). اندر کتاب ابن دهشتی گبرگان نیز بگوید که یکی چشمه ای بود در هیرمند برابر بست. (تاریخ سیستان ص 17). اندر کتاب ابن دهشتی گبرکان نیز باز گویند که اندر شارستان سیستان که برکه ای گرد گنبد است یکی چشمه ای بوده است که از زمین همی برآمد. (تاریخ سیستان ص 16). و گبرکان چنین گویند که آن هوش گرشاسب است و حجت آرند بسرود کرکوی بدین سخن. (تاریخ سیستان ص 37). چون بزرجمهر حکیم از دین گبرکان دست بداشت... و دین عیسی گرفت. (تاریخ بیهقی). هیربد شخصی باشد که گبرکان او را محتشم دارند... (فرهنگ اسدی نخجوانی) [منصور] گفت [خالد برمک را] همواره نصرت به گبرکان کنی و دین پدرانت فراموش نگردد. (مجمل التواریخ و القصص). و اگر دین و دولت و خلافت بنسبت بودی چنانکه مذهب گبرکان و رافضیان است بایستی که نه بوبکر را بودی و نه علی را، از آن عباس بودی. (کتاب النقض ص 20). و همچنانکه گبرکان خود را مولای آل ساسان دانند. (کتاب النقض ص 444). و همچنانکه گبرکان گویند که کیخسرو بنمرد و به آسمان شد و زنده است و بزیر آید و کیش گبرکی تازه کند. (کتاب النقض ص 444)، از مثال ذیل گمان میرود در قدیم بمعنی بت پرستان نیز استعمال میشده است: و چون از این در بیرون شوی [از در تبت] به حدود وخان اندرافتد. رختجب، دهی است از وخان و اندر وی گبرکان وخی اند. سکاشم شهری است و قصبۀ ناحیت وخان است و اندر وی گبرکانند و مسلمانان و ملک و خان آنجا نشیند... خمد از جائی است که اندرو بتخانه های وخیان است. (حدود العالم)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش حومه شهرستان مهاباد که در قسمت جنوب بخش واقع است. حدود آن به شرح زیر است: از شمال به دهستان ایل تیمور، از جنوب به بخش بانه، از خاور به دهستان تورجان و میرده سقز و از باختر به دهستان گورک سردشت و نعلین. راه شوسۀ مهاباد به سردشت از منطقۀ شمال باختری این دهستان میگذرد. موقعیت طبیعی آن کوهستانی و هوایش سردسیر میباشد. شغل عمده ساکنان آن زراعت و گله داری است. آب قراء دهستان از رودهای جمالدی، سیمین رود، خورخوره و چشمه سارها تأمین میگردد. محصولات عمده آن غلات و توتون و جزئی حبوب میباشد. دهستان گورک از 37 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3960 تن و قراء مهم آن کلولان خوارو (پایین) (مرکز دهستان) کانی دره، سرد، کهستان، سیناس، خورخوره و ابراهیم حصار میباشد. صادرات این دهستان عبارت است از غلات و توتون و روغن و پشم. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش حومه شهرستان مهاباد که در قسمت جنوب بخش واقع است. حدود آن به شرح زیر است: از شمال به دهستان ایل تیمور، از جنوب به بخش بانه، از خاور به دهستان تورجان و میرده سقز و از باختر به دهستان گورک سردشت و نعلین. راه شوسۀ مهاباد به سردشت از منطقۀ شمال باختری این دهستان میگذرد. موقعیت طبیعی آن کوهستانی و هوایش سردسیر میباشد. شغل عمده ساکنان آن زراعت و گله داری است. آب قراء دهستان از رودهای جمالدی، سیمین رود، خورخوره و چشمه سارها تأمین میگردد. محصولات عمده آن غلات و توتون و جزئی حبوب میباشد. دهستان گورک از 37 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3960 تن و قراء مهم آن کلولان خوارو (پایین) (مرکز دهستان) کانی دره، سرد، کهستان، سیناس، خورخوره و ابراهیم حصار میباشد. صادرات این دهستان عبارت است از غلات و توتون و روغن و پشم. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری آوج و یکهزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد و دارای 473 تن سکنه است. آب آنجا از رود محلی تأمین میشود و محصول آن غلات مختصر انگور و عسل، شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است. در تابستان ایل بغدادی بحدود این ده می آیند. راه آن مالرو است و ماشین نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری آوج و یکهزارگزی راه عمومی. هوای آن سرد و دارای 473 تن سکنه است. آب آنجا از رود محلی تأمین میشود و محصول آن غلات مختصر انگور و عسل، شغل اهالی زراعت و قالی و جاجیم بافی است. در تابستان ایل بغدادی بحدود این ده می آیند. راه آن مالرو است و ماشین نیز میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
در الجماهر 37 (فهرست) به کاف فارسی مابین گاوزون و گرک یزد ضبط شده ولی در صفحات 215 و 216 متن که سنگ سفید معنی کرده به کاف آورده است. دزی در ذیل کلمه حجر، حجرالکزک آورده و متذکر شده که در نسخۀ دیگری با ’ر’ آمده است. رجوع به حجرالکزک شود
در الجماهر 37 (فهرست) به کاف فارسی مابین گاوزون و گرک یزد ضبط شده ولی در صفحات 215 و 216 متن که سنگ سفید معنی کرده به کاف آورده است. دزی در ذیل کلمه حجر، حجرالکزک آورده و متذکر شده که در نسخۀ دیگری با ’ر’ آمده است. رجوع به حجرالکزک شود
ده کوچکی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 30000گزی جنوب کهنوج و 4000گزی باختر راه فرعی کهنوج به میناب و دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان رودبار بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 30000گزی جنوب کهنوج و 4000گزی باختر راه فرعی کهنوج به میناب و دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 19000گزی شمال باختری کرمانشاه و جنوب راه شوسۀ روانسر کنار رود خانه قره سو واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از رود خانه قره سو و سراب سیونان تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، برنج، قلمۀ درختان، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 19000گزی شمال باختری کرمانشاه و جنوب راه شوسۀ روانسر کنار رود خانه قره سو واقع شده است. هوای آن سرد و سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از رود خانه قره سو و سراب سیونان تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، برنج، قلمۀ درختان، حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند، در 24هزارگزی شمال شرقی بیرجند، واقع در دامنۀ گرمسیر با 168 تن سکنه. آبش ازقنات، محصولش غلات، میوه جات، لبنیات، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند، در 24هزارگزی شمال شرقی بیرجند، واقع در دامنۀ گرمسیر با 168 تن سکنه. آبش ازقنات، محصولش غلات، میوه جات، لبنیات، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
سلاح جنگ. مؤلف آنندراج آرد: در جهانگیری بمعنی سلاح است. (برهان) (جهانگیری). گدر. فرخی گفته: روز و شب در بر تو گدرک بالنده چو سرو سال و مه بر کف تو بادۀ تابنده چو زنگ. رشیدی نیز بدو اقتفا و بدین شاهد واحد اکتفا نموده، تفکر در معنی بیت نکرده اند. اولاً در دعای پادشاه و شریطۀ قصیده مدیحه نگویند که شب و روز گدرک که سلاح جنگ است در بر داشته باشد چه شب و روز سلاح در بر داشتن علامت خوف و مشغولی به جنگ اعداست این نفرین است نه دعا، دیگر به معنی گدرک چگونه سرو می بالد و نمو میکند، دیوان حکیم فرخی حاضر است و قصیده در مدح ممدوح او محمود غزنوی است و در اختتام و دعا گوید: تا گریزنده بود سال و مه، از شیر، گوزن تا جدایی طلبد روز و شب، از باز، کلنگ روز و شب در بر تو کودک بالنده چو سرو سال و مه بر کف تو بادۀ تابنده چو زنگ. به معنی پرتو نیرین است مرقوم شده و معلوم شد کودک را گدرک خوانده و در بر را لباس فهمیده و سلاح معنی کرده و شعر بی معنی شده و بر برخی از مقتفیان او مشتبه مانده اسلحه دانند. (آنندراج). در دیوان فرخی چ عبدالرسولی ص 208 شعر فوق بدین صورت آمده: روز و شب در بر تو دلبر بالنده چو سرو سال و مه در کف تو بادۀتابنده چو زنگ. و درآن نه کودک آمده نه گدرک
سلاح جنگ. مؤلف آنندراج آرد: در جهانگیری بمعنی سلاح است. (برهان) (جهانگیری). گدر. فرخی گفته: روز و شب در بر تو گدرک بالنده چو سرو سال و مه بر کف تو بادۀ تابنده چو زنگ. رشیدی نیز بدو اقتفا و بدین شاهد واحد اکتفا نموده، تفکر در معنی بیت نکرده اند. اولاً در دعای پادشاه و شریطۀ قصیده مدیحه نگویند که شب و روز گدرک که سلاح جنگ است در بر داشته باشد چه شب و روز سلاح در بر داشتن علامت خوف و مشغولی به جنگ اعداست این نفرین است نه دعا، دیگر به معنی گدرک چگونه سرو می بالد و نمو میکند، دیوان حکیم فرخی حاضر است و قصیده در مدح ممدوح او محمود غزنوی است و در اختتام و دعا گوید: تا گریزنده بود سال و مه، از شیر، گوزن تا جدایی طلبد روز و شب، از باز، کلنگ روز و شب در بر تو کودک بالنده چو سرو سال و مه بر کف تو بادۀ تابنده چو زنگ. به معنی پرتو نیرین است مرقوم شده و معلوم شد کودک را گدرک خوانده و در بر را لباس فهمیده و سلاح معنی کرده و شعر بی معنی شده و بر برخی از مقتفیان او مشتبه مانده اسلحه دانند. (آنندراج). در دیوان فرخی چ عبدالرسولی ص 208 شعر فوق بدین صورت آمده: روز و شب در بر تو دلبر بالنده چو سرو سال و مه در کف تو بادۀتابنده چو زنگ. و درآن نه کودک آمده نه گدرک
دهی است از دهستان هندیجان بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 9هزارگزی جنوب باختری ایذه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 120 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه دهکده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان هندیجان بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 9هزارگزی جنوب باختری ایذه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 120 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه دهکده مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مخفف گمراه. گم کرده راه. سرگشته. آواره. بی راه. ضال. (ناظم الاطباء) : چنان تافته برگشتم از غمان چنان گمره برگشتم از نهیب. عماره. یکی گمره بخت برگشته ام ز گم کردن راه سرگشته ام. فردوسی. ای گمره خیره چون گرفتی گمراه تری دلیل و رهبر. ناصرخسرو. گمرهانی که کشیدند سر از طاعت او سر تیغش همه را بی سر و بی سامان کرد. امیرمعزی. با همه خلق جهان گرچه از آن بیشتر گمره و کمتر برهند. سنایی. رجوع به گمراه شود
مخفف گمراه. گم کرده راه. سرگشته. آواره. بی راه. ضال. (ناظم الاطباء) : چنان تافته برگشتم از غمان چنان گمره برگشتم از نهیب. عماره. یکی گمره بخت برگشته ام ز گم کردن راه سرگشته ام. فردوسی. ای گمره خیره چون گرفتی گمراه تری دلیل و رهبر. ناصرخسرو. گمرهانی که کشیدند سر از طاعت او سر تیغش همه را بی سر و بی سامان کرد. امیرمعزی. با همه خلق جهان گرچه از آن بیشتر گمره و کمتر برهند. سنایی. رجوع به گمراه شود
مصغر گرم، یکی از گونه های خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل بزرد میباشد شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولا نرمتر از خربزه ولی بی مزه تر از آنست، باقلای در آب جوشانیده
مصغر گرم، یکی از گونه های خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل بزرد میباشد شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولا نرمتر از خربزه ولی بی مزه تر از آنست، باقلای در آب جوشانیده
کافرک (در مقام تحقیر و توهین) : رختجب دهی است ازو خان و اندروی گبرکان و خیاند... . خمد از جاییست که اندرو بتخانه های و خیان است، زردشتیک (در مقام تحقیر)، جمع گبرکان: و بسیار گبرکان مسلمان گشتند از نیکویی سیرت او
کافرک (در مقام تحقیر و توهین) : رختجب دهی است ازو خان و اندروی گبرکان و خیاند... . خمد از جاییست که اندرو بتخانه های و خیان است، زردشتیک (در مقام تحقیر)، جمع گبرکان: و بسیار گبرکان مسلمان گشتند از نیکویی سیرت او
نوعی خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل به زرد می باشد. شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولاً نرم تر از خربزه ولی بی مزه تر از آن است، باقلای در آب جوشانیده
نوعی خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل به زرد می باشد. شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولاً نرم تر از خربزه ولی بی مزه تر از آن است، باقلای در آب جوشانیده