جدول جو
جدول جو

معنی گلیس - جستجوی لغت در جدول جو

گلیس
بزاق دهان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلیس
تصویر آلیس
(دخترانه)
بانوی نجیب زاده، دختر اصیل، خانم با اصل و نسب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلین
تصویر گلین
(دخترانه)
(با ضمه) منسوب به گل، به رنگ گل، (با فتحه) عروس در زبان ترکی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلین
تصویر گلین
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، بیو، نوعروس، بیوک، ویوگ، پیوگ، بیوگ، عروسه، تازه عروس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
مجموعۀ افرادی که با استفاده از اختیارات قانونی خود، در جهت ایجاد نظم، امنیت و آرامش در شهر، کشور و جامعه تلاش می کنند، هر یک از افراد متعلق به این مجموعه، جایی که افراد این مجموعه در آن مستقر هستند
پلیس مخفی: در امور نظامی کارآگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلیس
تصویر سلیس
شیوا، فصیح، سلس
فرهنگ فارسی عمید
مادۀ جامد یا نیمه جامد که از چربی های گوناگون و استئارین ها به دست می آید و به منظور روان کردن قطعات صنعتی و جلوگیری از زنگ زدن آن ها به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلین
تصویر گلین
گلی، به رنگ گل سرخ، گل فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلیس
تصویر جلیس
هم نشین، هم نشست، هم زانو، همدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
نوعی فرش که با نخ پنبه ای یا پشمی، بر روی دار و معمولاً طرح آن اشکال هندسی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلین
تصویر گلین
گلی، چیزی که از گل ساخته شده باشد، گل آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلیز
تصویر گلیز
آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج شود، آب دهان، بزاق
فرهنگ فارسی عمید
عروس. توضیح در نام زنان بکار رود: گلین آغا گلین باجی گلین خانم. منسوب به گل ساخته از گل: بسی خاک بنشسته بر فرق او نهاده بسر بر گلین افسری. (منوچهری) منسوب به گل برنگ گل سرخ: با دوست به گرما به درم خلوت کرد وان روی گلینش گل حمام آلود. (سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیس
تصویر هلیس
مارپیچ
فرهنگ لغت هوشیار
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت بر آوردن مسکه زنند شیرزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریس
تصویر گریس
روغن، چربی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
پوششی معروف که از موی بز و گوسفند بافند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیس
تصویر قلیس
زفت: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلیس
تصویر طلیس
کور، زندانی
فرهنگ لغت هوشیار
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
لفظ فرانسوی به معنای پاسبان اداره شهربانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلیس
تصویر جلیس
همنشین، مجالس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیس
تصویر الیس
دلیر، بی رگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیس
تصویر خلیس
مردی که موهای سرش سیاه و سفید باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلیز
تصویر گلیز
((گِ))
آب دهان، آب لزجی که از دهان انسان یا حیوان بیرون می ریزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریس
تصویر گریس
((گِ))
روغن، چربی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گویس
تصویر گویس
((گَ))
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت برآوردن مسکه زنند، شیرزنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلین
تصویر گلین
((گَ))
عروس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلیم
تصویر گلیم
((گِ))
نوعی فرش که از پشم می بافند
گلیم خود را از آب درآوردن: کنایه از عهده کار خود برآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلین
تصویر گلین
((گِ))
ساخته شده از گل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلیس
تصویر سلیس
((سَ))
نرم بودن، رام بودن، نرمی، آسانی، سلس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلیس
تصویر جلیس
((جَ))
همنشین، مصاحب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
((پُ))
مجموعه نیروهای انتظامی یک کشور، شهر یا جامعه، پاسبان، آژان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
((پَ))
ناهمواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلیس
تصویر پلیس
پاسبان، شهربانی، شهربان
فرهنگ واژه فارسی سره