جدول جو
جدول جو

معنی گویس

گویس((گَ))
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت برآوردن مسکه زنند، شیرزنه
تصویری از گویس
تصویر گویس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گویس

گویس

گویس
ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت بر آوردن مسکه زنند شیرزنه
فرهنگ لغت هوشیار

گویس

گویس
ظرف و انای شیر و ماست و دوغ را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (جهانگیری). جای ماست و شیر. کویش. کویشه. گویشه. گویسه. گاویس. گاودوش. تغار. کیفر. (برهان قاطع) ، شیرزنه و چوبی که بدان دوغ را جهت برآوردن مسکه میزنند. (ناظم الاطباء). چوبی که بدان دوغ را زنند تا از حرکت بسیار، کرۀ آن جدا شود
لغت نامه دهخدا

گویا

گویا
گوینده، سخنگو، واضح، رسا، مثل اینکه، گوییبرای مِثال گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب / کآشوب در تمامی ذرات عالم است (محتشم - ۵۳۳)
گویا
فرهنگ فارسی عمید