گل هم دورودک. دهی است جزء دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران، واقع در باختر متصل به بنجارکلا، مرکز بخش افجه، سر راه فرعی ناران به لشکرک. هوای آن سرد و دارای 309 تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه کندرود ومحصول آن غلات، بنشن، مختصر میوه، اشجار و مختصر عسل و شغل اهالی زراعت است. بهداری، طبیب، پرستار، آبله کوب سیار و یک دبستان نیز دارد. مقبره ای به نام بدیعبهائی در این ده است که میگویند نامه آور بهاء بوده و به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسیده و در این محل مدفون شده و فعلاً زیارتگاه بهائیان محسوب است. راه فرعی ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
گل هم دورودک. دهی است جزء دهستان لواسان کوچک بخش افجۀ شهرستان تهران، واقع در باختر متصل به بنجارکلا، مرکز بخش افجه، سر راه فرعی ناران به لشکرک. هوای آن سرد و دارای 309 تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه کندرود ومحصول آن غلات، بنشن، مختصر میوه، اشجار و مختصر عسل و شغل اهالی زراعت است. بهداری، طبیب، پرستار، آبله کوب سیار و یک دبستان نیز دارد. مقبره ای به نام بدیعبهائی در این ده است که میگویند نامه آور بهاء بوده و به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسیده و در این محل مدفون شده و فعلاً زیارتگاه بهائیان محسوب است. راه فرعی ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان مرزوقی بخش لنگۀ شهرستان لار واقع در 54000گزی شمال باختر لنگه، کنار راه فرعی لنگه به چارک. هوای آن گرم و دارای 55 تن سکنه است. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان مرزوقی بخش لنگۀ شهرستان لار واقع در 54000گزی شمال باختر لنگه، کنار راه فرعی لنگه به چارک. هوای آن گرم و دارای 55 تن سکنه است. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
از: گل + انگبین،. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ترکیبی باشدمانند گلقند، لیکن تفاوت آن است که گلقند را از گل و قند سازند و گلنگبین. را از گل و انگبین که عسل باشد. (از برهان). گلنگبین. گل و انگبین، به معنی عسل است چنانکه سکنگبین، سرکه و عسل. (از آنندراج). گلی که در عسل ممزوج سازند. (الفاظ الادویه). ترکیبی باشدمانند گلقند، تفاوت آن است که در گلقند گل را با قند ممزوج میسازند و در گلنگبین گل را با انگبین و عسل. (جهانگیری). گل انگبین. (زمخشری). برگ گل سوری است در انگبین پرورده مانند گلقند. جلنجبین: گر بر کناره دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلنگبین. عماره (از آنندراج). و چون وی را (بوزیدان را) با گلنگبین بخورند نقرس و وجعالمفاصل سرد را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه)
از: گل + انگبین،. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ترکیبی باشدمانند گلقند، لیکن تفاوت آن است که گلقند را از گل و قند سازند و گلنگبین. را از گل و انگبین که عسل باشد. (از برهان). گلنگبین. گل و انگبین، به معنی عسل است چنانکه سکنگبین، سرکه و عسل. (از آنندراج). گلی که در عسل ممزوج سازند. (الفاظ الادویه). ترکیبی باشدمانند گلقند، تفاوت آن است که در گلقند گل را با قند ممزوج میسازند و در گلنگبین گل را با انگبین و عسل. (جهانگیری). گل انگبین. (زمخشری). برگ گل سوری است در انگبین پرورده مانند گلقند. جلنجبین: گر بر کناره دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلنگبین. عماره (از آنندراج). و چون وی را (بوزیدان را) با گلنگبین بخورند نقرس و وجعالمفاصل سرد را سود کند. (الابنیه عن حقایق الادویه)
دهی است از دهستان بخش مرکزی میانۀ شهرستان میانه واقع در 4هزارگزی جنوب خاوری میانه و هزارگزی راه شوسۀ میانه به خیاو و 3هزارگزی راه شوسۀ میانه به تهران. هوای آن معتدل و دارای 678 تن سکنه است. آب آن از گرم چای و محصول آن غلات، حبوبات، برنج و پنبه است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بخش مرکزی میانۀ شهرستان میانه واقع در 4هزارگزی جنوب خاوری میانه و هزارگزی راه شوسۀ میانه به خیاو و 3هزارگزی راه شوسۀ میانه به تهران. هوای آن معتدل و دارای 678 تن سکنه است. آب آن از گرم چای و محصول آن غلات، حبوبات، برنج و پنبه است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
در ترکی بمعنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ بقسمتی از آن اطلاق میشود که متصل محفظۀ فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه رود و یا پوکۀ فشنگ از محفظۀ منتهای آن خارج شود
در ترکی بمعنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ بقسمتی از آن اطلاق میشود که متصل محفظۀ فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه رود و یا پوکۀ فشنگ از محفظۀ منتهای آن خارج شود
دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 12000گزی باختر رامیان، کنار راه شوسۀ رامیان به گرگان. هوای آن معتدل و دارای 240 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی زنان بافتن شال، کرباس و پارچه های ابریشمی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 12000گزی باختر رامیان، کنار راه شوسۀ رامیان به گرگان. هوای آن معتدل و دارای 240 تن سکنه است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی زنان بافتن شال، کرباس و پارچه های ابریشمی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام یکی از دهستانهای نه گانه بخش خاش شهرستان زاهدان. این دهستان در شمال باختری خاش واقع و حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به دهستان اسکل آباد، از طرف خاور و جنوب به دهستان حومه و از طرف باختر به دهستان گوهرکوه. منطقه ای است جلگه و دارای تپه های خاکی است. هوای آن گرم و معتدل و بیشتر اهالی بطور سیار زندگی مینمایند. آب مشروب قرای دهستان از قنات و چشمه و محصول آن غلات، ذرت، پنبه و لبنیات است. شغل مردان گله داری و راههای دهستان عموماً مالرو است. این دهستان از پنج آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 1000 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام یکی از دهستانهای نه گانه بخش خاش شهرستان زاهدان. این دهستان در شمال باختری خاش واقع و حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به دهستان اسکل آباد، از طرف خاور و جنوب به دهستان حومه و از طرف باختر به دهستان گوهرکوه. منطقه ای است جلگه و دارای تپه های خاکی است. هوای آن گرم و معتدل و بیشتر اهالی بطور سیار زندگی مینمایند. آب مشروب قرای دهستان از قنات و چشمه و محصول آن غلات، ذرت، پنبه و لبنیات است. شغل مردان گله داری و راههای دهستان عموماً مالرو است. این دهستان از پنج آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 1000 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده مرکزی از دهستان گلنگور بخش خاش شهرستان زاهدان، واقع در 31000گزی باختر خاش و 8000گزی باختر راه فرعی خاش به نرماشیر. هوای آن گرم و دارای 150 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده مرکزی از دهستان گلنگور بخش خاش شهرستان زاهدان، واقع در 31000گزی باختر خاش و 8000گزی باختر راه فرعی خاش به نرماشیر. هوای آن گرم و دارای 150 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 60 هزارگزی جنوب بیرجند و دارای 12 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 60 هزارگزی جنوب بیرجند و دارای 12 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان بند بخش نور شهرستان آمل واقع در 22000هزارگزی جنوب باختری سولده. هوای آن معتدل و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رود خانه گچ رود و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و کارگری در معدن زغال سنگ است. راه شوسۀ به المده و معدن زغال دارد که استخراج میشود. زغال کار خانه حریربافی چالوس از این معدن است و در حدود 250 تن کارگر دارد. قسمتی از سکنۀ این ده جزو آمار پی مد منظور شده و اغلب آنها اهالی تبریز و خلخال و غیره میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). نام دهی است از دهات کجور مازندران که در نقشۀ دمورگان دیده میشود. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 148)
دهی است از دهستان میان بند بخش نور شهرستان آمل واقع در 22000هزارگزی جنوب باختری سولده. هوای آن معتدل و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از رود خانه گچ رود و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و کارگری در معدن زغال سنگ است. راه شوسۀ به المده و معدن زغال دارد که استخراج میشود. زغال کار خانه حریربافی چالوس از این معدن است و در حدود 250 تن کارگر دارد. قسمتی از سکنۀ این ده جزو آمار پی مد منظور شده و اغلب آنها اهالی تبریز و خلخال و غیره میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). نام دهی است از دهات کجور مازندران که در نقشۀ دمورگان دیده میشود. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 148)
معجونی که از گل سرخ و انگبین (عسل) یا قند تهیه کنند و آن در طب قدیم جهت تقویت تجویز میشده: گر بر کران دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلانگبین. (عمادی مروزی رودکی)
معجونی که از گل سرخ و انگبین (عسل) یا قند تهیه کنند و آن در طب قدیم جهت تقویت تجویز میشده: گر بر کران دجله کسی نام او برد آب انگبین ناب شود گل گلانگبین. (عمادی مروزی رودکی)