جدول جو
جدول جو

معنی گلن گدن

گلن گدن
آلتی در تفنگ که فشنگ را در مخزن وارد و خارج می کند
تصویری از گلن گدن
تصویر گلن گدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گلن گدن

گلنگدن

گلنگدن
ترکی رو آی از روند و آیند که برابر پارسی این واژه ترکی است آلتی است در تفنگ و مسلسل که بوسیله حرکت آن فشنگ در مخزن وارد و یا از آن خارج میشود
فرهنگ لغت هوشیار

گلنگدن

گلنگدن
شیئی فلزی در تفنگ و تیربارها که متصل به محفظه فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه وارد و یا پوکه فشنگ از محفظه انتهای آن خارج شود
فرهنگ فارسی معین

گلنگدن

گلنگدن
در ترکی بمعنی آینده و رونده است و اصطلاحاً در تفنگ بقسمتی از آن اطلاق میشود که متصل محفظۀ فشنگ است و با حرکت دادن و پیچانیدن آن فشنگ به محفظه رود و یا پوکۀ فشنگ از محفظۀ منتهای آن خارج شود
لغت نامه دهخدا

گل بدن

گل بدن
آنکه بدنش همچون گل لطیف و نازک است محبوب، نوعی قماش ابریشمی معمول هندوستان مانند تافته که قماش دو رنگ است (مثلا سرخی که بسیاهی زند) : هوایش کار پوشش مختصر کرد چو گلبن گل بدن باید ببر کرد. (میر یحیی شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار

گل زدن

گل زدن
ایجاد نقش گل بر روی پارچه کردن، (کشتی) طلب کردن حریف را برای کشتی و مبارزه: بخصم گل زدن از دست ما نمی آید و گرنه آبله ام تشنه مغیلان است. (صائب)، لک و خال هایی برنگی جز رنگ اصلی برآوردن: تنش گل زده است. نانها گل زده است
فرهنگ لغت هوشیار

گل شدن

گل شدن
کنایه از ظاهر شدن و فاش گردیدن. (برهان). ظاهر شدن. (غیاث) (آنندراج) ، خاموش شدن. (آنندراج) (مجموعۀ مترادفات ص 241) :
در این داوریگاه ظلمت نشان
شد از باد شمشیر گل شمع جان.
ارسلان خان والا (از آنندراج).
، کنایه از عظمت و بزرگی یافتن. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گل شدن

گل شدن
کنایه از آلوده شدن. (آنندراج) :
میرسد از سازش ما یار را آلودگی
گر خدا را دست از تخمیر آدم گل شود.
طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا