- گشت
- گردش، سیاحت
گردیدن، دگرگون شدن
در امور نظامی رفت و آمد ماموران انتظامی در محدوده ای خاص به منظور نظارت بر اوضاع
در امور نظامی ماموری که این مراقبت و نظارت را بر عهده دارد
معنی گشت - جستجوی لغت در جدول جو
- گشت
- سیر و گردیدن، گشت زمان، گردش
- گشت ((گِ))
- همه، همگی، کلاً
- گشت ((گَ))
- سیر و سیاحت، گردیدن، گشتن، گردش در شب جهت پاسبانی، تفرج، تماشا، جست و جو، تفحص، تغیر، تبدل، محو
- گشت
- همه، همگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردیده، پیچیده، تغییرپیداکرده
گردیدن، شدن، گردش کردن
منحرف شدن، گمراه شدن
منحرف شدن، گمراه شدن
بهشت، جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، قدس، رضوان، خلدستان، سرای جاوید، باغ بهشت، سبزباغ، دارالسّلام، مینو، جنّت، علّیین، نعیم، فردوس، دارالقرار، خلد، باغ ارم، باغ خلد، دارالسّرور، دارالخلد، دار قرار، دارالنّعیم، اعلا علّیین، ارم، فردوس اعلابرای مثال ز آنکه گشتای خوبکاران راست / جمله عقبی حلال خواران راست (سنائی - لغت نامه - گشتا)
پاسبان یا نگهبانی که باید در مسافت معینی گردش و نگهبانی کند
پاسبان شب نگهبان شب عسس گزمه، دسته ای از نگهبانان که باید محوطه معینی را مراقبت و نگهبانی نمایند و پیوسته در آن محوطه حرکت کنند
شده گردیده، گردش کرده سیر کرده، چرخیده دور زده، مراجعت کرده، تغیر یافته تبدل یافته، معکوس شده، تفحص کرده، جنگ کرده، انتقال یافته رسیده، زایل شده غروب کرده، لوچ احول، سرگشته حیران، بخت برگشته بدبخت، گم گشته مفقود، پیر شده، خطی در عهد ساسانی، مرکبی از عطریات غالیه مثلث
دور زدن، گردش کردن
سرگین گردان جعل
بهشت: زانکه گشتای خوب کاران راست جمله عقبی حلال خواران راست. (سنائی)
((گَ تَ))
فرهنگ فارسی معین
دور زدن، گردیدن، تغییر کردن، شدن، جستجو کردن، گردش، سیر کردن، چرخیدن، دور زدن، مراجعت کردن، جنگ کردن، مبارزه کردن، 9- انتقال یافتن، رسیدن، زایل شدن، غروب کردن
مسافر
آژانس مسافرتی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
صاحب اسب رمنده، گشتاسپ، دارنده اسب از کارافتاده، پدر داریوش هخامنشی، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی
رو بر تافتن زایل شدن: چو بر دست آن بنده بر کشته شد سر بخت ایرانیان گشته شد، تغیر یافتن تبدل یافتن، طی شدن سپری گشتن: دو هفته سپهر اندرین گشته شد بفرجام چرم خر آغشته شد
مجمری که عطریات را در آن سوزانند
سرگشته سر گردان: لیک چو خورشید بود جلوه گر ذره بناچار شود گشته سر. (امیر خسرو)
لایق گشتن سزاوار گشتن
بهشت: زانکه گشتای خوب کاران راست جمله عقبی حلال خواران راست. (سنائی)
گردش کنان: این فقیه آزاد مرد از وطن خویش بیفتاد گشتا گشت رفت تا نزدیک ارسلان خان پسر قدر خان
گردش برای گدایی
گردش کردن گردیدن، سیر کردن تفرج کردن، محو کردن ناپدید کردن
سیر کردن تفرج کردن
پیچ بر پیچ، عشقه، گیاهی است از تیره پنیر کیان که بعضی گونه هایش بصورت درختچه برخی بصورت درخت میباشند. برگهایش کامل و آرایش گلها بصورت آرایش گر زن است. در حدود 30 گونه از این گیاه شناخته شده است برگشت کست بر کست عطفه سوادالهند سوادالسندسواد الاکراد، گل انگشتانه