جدول جو
جدول جو

معنی گسسته - جستجوی لغت در جدول جو

گسسته
پاره شده، بریده شده، گسیخته
تصویری از گسسته
تصویر گسسته
فرهنگ فارسی عمید
گسسته
جدا شده منقطع، دور شده قطع شده، پراکنده پریشانمقابل متراکمانبوه: آن آمدن ابر گسسته نگر از دور گویی زکلنگان پراکنده قطاریست. (فرخی)، رها شده، از بین رفته نابود شده، وامانده (از راه رفتن) کوفته، باز شده گشاده: تنش جای دیگر دگر جای سر گشاده سلیح و گسسته کمر، ویران کرده درهم ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
گسسته
((گُ سَ تِ))
جدا کرده، از هم جدا شده، باز شده
تصویری از گسسته
تصویر گسسته
فرهنگ فارسی معین
گسسته
Ruptured
تصویری از گسسته
تصویر گسسته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گسسته
rompido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
گسسته
gebrochen
دیکشنری فارسی به آلمانی
گسسته
pęknięty
دیکشنری فارسی به لهستانی
گسسته
разорванный
دیکشنری فارسی به روسی
گسسته
розірваний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گسسته
roto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گسسته
rompu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گسسته
rotto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گسسته
gescheurd
دیکشنری فارسی به هلندی
گسسته
टूट गया
دیکشنری فارسی به هندی
گسسته
pecah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گسسته
파열된
دیکشنری فارسی به کره ای
گسسته
קרוע
دیکشنری فارسی به عبری
گسسته
破裂的
دیکشنری فارسی به چینی
گسسته
破裂した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گسسته
yırtılmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گسسته
imepasuka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گسسته
ฉีกขาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
گسسته
ছিঁড়ে যাওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
گسسته
پھٹا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
گسسته
ممزّقٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گجسته
تصویر گجسته
ملعون، نحص، نحس، نامبارک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گجسته
تصویر گجسته
خبیث، ملعون، پلید، ناپاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گسستن
تصویر گسستن
بریدن، جدا کردن، بریده شدن، جدا شدن، برای مثال ورا خواندند اردوان بزرگ / که از میش بگسست چنگال گرگ (فردوسی - ۶/۱۳۹)، کنایه از پراکندن، تمام شدن، به پایان رسیدن، نابود شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گجسته
تصویر گجسته
پلید و ناپاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسستن
تصویر گسستن
منقطع گشتن، پاره شدن، جدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسستن
تصویر گسستن
((گُ سَ تَ))
بریدن، جدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گسست
تصویر گسست
فصل، انقطاع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گسته
تصویر گسته
هر چیز زشت و پلید، فضله چارپایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسته
تصویر گسته
((گَ تَ یا تِ))
هرچیز زشت و پلید، فضله چارپایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گسته
تصویر گسته
زشت، سرگین
فرهنگ فارسی عمید