جدول جو
جدول جو

معنی گسسته

گسسته((گُ سَ تِ))
جدا کرده، از هم جدا شده، باز شده
تصویری از گسسته
تصویر گسسته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گسسته

گسسته

گسسته
جدا شده منقطع، دور شده قطع شده، پراکنده پریشانمقابل متراکمانبوه: آن آمدن ابر گسسته نگر از دور گویی زکلنگان پراکنده قطاریست. (فرخی)، رها شده، از بین رفته نابود شده، وامانده (از راه رفتن) کوفته، باز شده گشاده: تنش جای دیگر دگر جای سر گشاده سلیح و گسسته کمر، ویران کرده درهم ریخته
فرهنگ لغت هوشیار