جدول جو
جدول جو

معنی گزف - جستجوی لغت در جدول جو

گزف
(گَ / گُ)
قیر و آن صمغی است سیاه که بر کشتی و جهاز مالند، سیم سوخته، سواد زرگری. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گزل
تصویر گزل
(دخترانه)
زیبا، نامی ترکمنی است، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نزف
تصویر نزف
کشیدن آب چاه تا خشک شود، در پزشکی گرفتن خون از بدن به وسیلۀ فصد یا حجامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزا
تصویر گزا
گزاییدن، گزند رساندن، نیش زدن، گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزک
تصویر گزک
فرصت و موقع مناسب برای کاری
سرما، تشنج
چیزی که شراب خواران با آن تغییر ذائقه می دهند، مزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خزف
تصویر خزف
سفالی، آنچه از جنس سفال باشد مثلاً کوزۀ سفالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزاف
تصویر گزاف
بسیار، بی حساب، بی حد، بیهوده، عبث، سخن بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
گزنده: بباد سرد توان کرد آتش حدثان که آتش حدثان همچو آتشی است گزی. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
خشک شدن چاه، بیهوشی، سرمستی، خون رفتن، خون گرفتن کشیدن آب چاه، خون گرفتن بافصد و حجامت. یانزف دم: نزف الدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوف
تصویر گوف
بوم جغد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزا
تصویر گزا
گزنده و گزند رساننده، زیان رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزاف
تصویر گزاف
بیهوده و هرزه، عبث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزر
تصویر گزر
هویج چاره، علاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزل
تصویر گزل
ترکی غشنگ خوشگل، خوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزک
تصویر گزک
سرمه
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی بازی و آن عبارت است از زدن به توپ کوچکی که دارای حالت ارتجاعی است بوسیله چوبی بنام گلف کلاب. سر چوب مذکور از چوب یا آهن ساخته شده. زمین بازی دارای یک عده سوراخ (معمولا 9 تا 18) است که در فاصله های مختلف روی یک خط سیر یا حلقه زنجیر قرار دارد و دارای موانع طبیعی یا مصنوعی است. بازی کن باید توپ را در هر یک از این سوراخها با چند ضربه که ممکن باشد داخل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزف
تصویر عزف
آواز پری، آوا ساز کبوتر پدرام کبوتر تورانی از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزف
تصویر خزف
سفال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رزف
تصویر رزف
بانگیدن بانگ کردن، پیش آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزف
تصویر آزف
شتابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاف
تصویر گاف
فرانسوی ندانمکاری نام بیست و ششمین حرف از الفبای فارسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزک
تصویر گزک
((گَ زَ))
مزه، چیزی که با آن تغییر ذائقه دهند، سرما زده، موقع، فرصت مناسب، بهانه، دستاویز، دست کسی دادن یا افتادن، بهانه یا مدرک به دست کسی افتادن یا دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزاف
تصویر گزاف
((گُ یا گِ))
بیهوده، عبث، بسیار، بی اندازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزر
تصویر گزر
((گُ زِ))
مخفف گزیر، چاره، علاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزر
تصویر گزر
((گَ زَ))
زردک، هویج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزش
تصویر گزش
((گَ زِ))
گزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزک
تصویر گزک
نوبت، دفعه، کرت، نوبت آب در زراعت (معمولاً در 8 یا 16 روز)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاف
تصویر گاف
بیست و ششمین حرف از حروف الفبای فارسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزک
تصویر گزک
تشنج
فرهنگ فارسی معین
((گُ))
نوعی بازی شبیه به چوگان که در آن با چوبی سرکج به توپ ضربه می زنند تا وارد چاله ای بشود که در زمین تعبیه شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کزف
تصویر کزف
((کُ))
کرف، قیر، شبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خزف
تصویر خزف
((خَ زَ))
سفال، هر چیز گلی که در آتش پخته شده باشده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزف
تصویر نزف
((نَ))
کشیدن آب از چاه، خون گرفتن با فصد و حجامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزاف
تصویر گزاف
عبث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزک
تصویر گزک
نقل
فرهنگ واژه فارسی سره