جدول جو
جدول جو

معنی گزا - جستجوی لغت در جدول جو

گزا
گزاییدن، گزند رساندن، نیش زدن، گزیدن
تصویری از گزا
تصویر گزا
فرهنگ فارسی عمید
گزا
گزنده و گزند رساننده، زیان رساننده
تصویری از گزا
تصویر گزا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گزاف
تصویر گزاف
عبث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزاف
تصویر گزاف
بسیار، بی حساب، بی حد، بیهوده، عبث، سخن بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزاک
تصویر گزاک
گزنده، حیوان یا حشره ای که انسان را بگزد و نیش بزند، جانور زهردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزای
تصویر گزای
گزاییدن، پسوند متصل به واژه به معنای گزاینده مثلاً جان گزای، دشمن گزای، مردم گزای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گزار
تصویر گزار
نشتر حجام یا رگ زن
طرح و نقش
در هنر نقاشی طرح مدادی که روی کاغذ یا پارچه بکشند که بعد آن را رنگ آمیزی کنند
پسوند متصل به واژه به معنای گزارنده مثلاً خدمتگزار، سپاسگزار، نمازگزار، خواب گزار
فرهنگ فارسی عمید
در ترکیب بمعنی گزنده و گزند رساننده آید: جانگزا (ی) روح زا (ی) مردم گزا (ی)
فرهنگ لغت هوشیار
گزنده: دهقان بتعجب سر انگشت گزانست کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار. (منوچهری)، در حال گزیدن: گفت: نی من خود پشیمانم ازان دست خود خایان و انگشتان گزان. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزاف
تصویر گزاف
بیهوده و هرزه، عبث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزار
تصویر گزار
نقش و طرح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزان
تصویر گزان
((گَ))
گزنده، در حال گزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزاف
تصویر گزاف
((گُ یا گِ))
بیهوده، عبث، بسیار، بی اندازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزار
تصویر گزار
نیشتر حجام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزار
تصویر گزار
((گُ))
در ترکیب با بعضی واژه ها معنای گزارنده می دهد. مانند، نمازگزار، طرح یا نقشی که با مداد آن را روی کاغذ یا پارچه می کشند و بعد رنگ می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گزان
تصویر گزان
گزنده، در حال گزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزا
تصویر آزا
(پسرانه)
آزار دهنده آسیب رساننده، نام پادشاه مانایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رزا
تصویر رزا
(دخترانه)
نام لاتین گل رز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جزا
تصویر جزا
بادافره، سزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاز
تصویر گاز
گاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گزک
تصویر گزک
نقل
فرهنگ واژه فارسی سره
مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزل
تصویر گزل
(دخترانه)
زیبا، نامی ترکمنی است، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عزا
تصویر عزا
سوگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سزا
تصویر سزا
حق، مجازات، جزا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاز
تصویر گاز
گاز
فرهنگ واژه فارسی سره
مکافات سزای عمل کسی را دادن، پاداش پاداشن پاداشت، کیفر پادافره. یا جزاء (جزای) سیئه. پاداش بدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزا
تصویر حزا
آهو دوستک (گویش شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پزا
تصویر پزا
غذائی که زود پزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سزا
تصویر سزا
لایق، سزاوار، درخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرا
تصویر گرا
بنده، غلام، حجام، دلاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازا
تصویر ازا
مقابل، برابر، رو به رو، جلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پزا
تصویر پزا
پزنده، آنچه زود پخته شود، زودپز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیا
تصویر گیا
گیاه، هر رستنی که از زمین بروید، گیه، گیاغ، علف، نبات، نبت، کلأ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جزا
تصویر جزا
مجازات بدی، کیفر، پاداش نیکی، مزد
فرهنگ فارسی عمید