- گرویدگی
- عمل گرویده ایمان
معنی گرویدگی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردیده بودن
عمل گرونده مومنی
طمئانینه، سکون، قرار، استقرار، آرمیدگی حالت و کیفیت آرمیده آرامیدگی
حالت و وضع برچیدن انحلال یک موسسه تعطیل یک بنگاه
پریشانی آشفتگی، عشق تا سر حد جنون، دیوانگی
جا گرفتگی، حالت گنجیده
گسستگی، گسیختگی، بریدگی
پریشانی، آشفتگی، عشق و جنون
شغل و عمل گوینده، گوینده بودن
نابودی و از بین رفتن یک مؤسسه، حکومت و مانند آن، انحلال
دخول، نفوذ
گردنده بودن تحرک، تغیر تحول
لایق گردیدن مناسب گشتن
عمل گسلیده
کیفیت گنجیده گنجایش
عفونت، تعفن
سخنگویی نطق، خوانندگی (آواز) قوالی: مثل حافظ احمد قزوینی که در گویندگی طاق و در پیچش آواز و نمک خوانندگی شهره آفاق بود
نارسی، کالی
ممارست کردن، تجربه داشتن
ورزیده بودن
گندیده بودن، تعفن
Speakership
oratória
Redekunst
krasomówstwo
ораторское мастерство
красномовство
oratoria
éloquence