- گروکرده (تَ دَ / دِ)
رهین. (دهار). به رهن داده. به گرو نهاده. رجوع به گرو و گرو کردن شود
معنی گروکرده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چروک خورده، پرچین، چیزی که چین و شکن بسیار دارد، پر پیچ و خم
پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
پرشکن، پر پیچ و تاب، پرگره، پرآژنگ، پرنورد، پرشکنج، پرکوس، پرماز، انجوخیده، آژنگ ناک
(چُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
چروک شده. چروک خورده. چین خورده. ترنجیده. تاخورده و ناصاف شده. رجوع به چروکیدن و چروک خورده و چروک شده شود
(دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
فرازکرده. بسته: اعور گفت: مرا بدان می آوری که چشم فراکرده باز کنم و در بسته گشایم ؟ (تذکرهالاولیاء عطار). رجوع به فراز و فراز کردن شود
گرو کردن چیزی را بچیزی. برهن دادن چیزی را در مقابل چیزی دیگر: گرو گن بعمرابد جام را گرو گیر کن باده خام را. (نظامی)
