معنی فرو کرده تصویر فرو کرده فرو کرده داخل کرده، فرو افکنده انداخته، بیرون ریخته خالی کردهداخل کرده، فرو افکنده انداخته، بیرون ریخته خالی کرده فرهنگ لغت هوشیار