- گروه
- کمیته، جماعت، هیئت، فرقه
معنی گروه - جستجوی لغت در جدول جو
- گروه
- جماعت، جمعی از مردم، دسته ای از حیوانات
گروه خونی: در پزشکی نوع خون انسان یا برخی پستانداران که بر اساس وجود یا عدم آنتی ژن های خاص، بر سطح گلبول های قرمز تقسیم بندی می شود و شامل گروه های a، b، ab و o است
- گروه
- جماعت، جمعی از مردم را گویند
- گروه ((گَ رُ گَ))
- دسته، جمعیت، امت، فرقه، واحدی از سربازان شامل 9 نفر، امتیاز کارمند از جهت مدرک تحصیلی و سابقه کار که خود به چند پایه تقسیم می شود، اصطلاحی است که در دانشگاه ها به جای کلمه انگلیسی دپارتمان یعنی جزوی از دانشگاه
- گروه
- Horde
- گروه
- horda
- گروه
- Horde
- گروه
- horda
- گروه
- horde
- گروه
- horde
- گروه
- kawanan
- گروه
- הֲמוֹן
- گروه
- kundi
- گروه
- กลุ่ม
- گروه
- قبیلہ
- گروه
- جماعةٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دسته جمعی، جمعی
گروه برای مثال ز بس گروهۀ زنبوره های تندرغو / ز بس گلولۀ خمپاره های تنّین ون (قاآنی - ۶۲۸)
گلولۀ خمیر یا گل یا پنبه امثال آن
گلولۀ خمیر یا گل یا پنبه امثال آن
گلوله ریسمان و پنبه: هر غنیمتی که می افتد از اندک و بیش تا گروهه ریسمانی یا پاره ای پشم هیچکس سوزنی تصرف نکردی، گلوله خمیر زواله: گروهه چو شد پهن باز از تنور برآمد چو خور گفتم از بیخودی... (احمد اطعمه)، حلوایی است کلیچه کریچه کعب الغزال
Cliquish
exclusivo
exklusiv
ekskluzywny