جدول جو
جدول جو

معنی گروبندی - جستجوی لغت در جدول جو

گروبندی
(گِ رَ / رُو بَ)
شرطبندی. رهان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برومندی
تصویر برومندی
برومند بودن، بالغ بودن، رشید بودن، بارور بودن، خرم و شاداب بودن، کامیاب بودن، برخوردار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گاو بندی
تصویر گاو بندی
عمل گاو بند، کنایه از بند وبست برای به دست آوردن ثروت از ممری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوبندگی
تصویر گلوبندگی
پرخوری، شکم پرستی، برای مثال ز ده گونه ریچال و ده گونه وا / گلوبندگی هر یکی را سزا (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۲۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
تعیین کردن مرز، در کشاورزی ساختن و برآوردن کناره و حد در قطعه های زمین زراعتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوبنده
تصویر گلوبنده
پرخور، شکم پرست، بسیار خوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردبندن
تصویر گردبندن
گردن بند، زیوری که زنان به گردن خود ببندند، گلوبند
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
عمل آروبند. جبر و ردّ عظام. پیوستن استخوان شکسته. بجای افکندن استخوان ازجای بگشته
لغت نامه دهخدا
(بَ)
حقی که در بعض املاک دیگران دارند، که بموجب آن توانند به نفع خود مقداری از اراضی آن را همه ساله زراعت کنند و بهره بردارند. زرع در دهی که مالک او دیگری است با اجازۀ صاحب ده. عمل آنکه مجاز است در قسمتی از ملک دیگری با ادای حقی زراعت کند و بهره بردارد، با کسی گاوبندی داشتن، در منافعی نامشروع با هم شریک بودن. با کسی گاوبندی کردن. با او در عملی شریک شدن
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مرکز بلوک فومستان در ناحیۀ عباسی و جنوب لارستان که همان قصبۀ فومستان باشد. (فارسنامۀ ناصری ج 2 ص 290). و رجوع به فومستان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گروبودن
تصویر گروبودن
وابسته بودن، علاقمند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
تقسیم کردن زمین بقطعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر بندی
تصویر گهر بندی
گوهر بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروبندی
تصویر آروبندی
عمل آروبند پیوستن استخوان شکسته شکسته بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوبنده
تصویر گلوبنده
کسی که تابع حلق و شکم خود باشد بسیارخوار شکمخواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گروندگی
تصویر گروندگی
عمل گرونده مومنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
آبرومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گاوبندی
تصویر گاوبندی
در منافعی نا مشروع با هم شریک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گروه بندی
تصویر گروه بندی
گرد آمدن، اجتماع کردن، جمع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرو بندی
تصویر گرو بندی
شرط بندی رهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردبندی
تصویر کردبندی
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل گاوبند، گردآوری ثروت از ممری (غالبا غیر مشروع)، بند و بست، حقی که در ملک دیگری بدست آرند و بموجب آن توانند بنفع خود مقداری از اراضی آنرا همه ساله زراعت کنند و بهره بر دارند و این عمل با اجازه مالک اصلی صورت گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
گردن بند: بزرگان جهان چون گرد بندن تو چون یاقوت سرخ اندر میانه. (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برومندی
تصویر برومندی
بارداری، ثمر داشتن، تمتع
فرهنگ فارسی معین
((~. بَ))
مجموعه اهرم ها و قطعات قسمت جلو خودرو که تنظیم حرکت چرخ ها و چرخش آن ها را بر عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
((~. بَ))
تقسیم کردن زمین کشاورزی به قطعات مختلف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
حصار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
Demarcation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
demarcação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
Abgrenzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
demarkacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
демаркация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
демаркація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
afbakening
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرزبندی
تصویر مرزبندی
demarcación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی