جدول جو
جدول جو

معنی گردیگ - جستجوی لغت در جدول جو

گردیگ
معلق زدن، معلق شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردیه
تصویر گردیه
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر بهرام چوبین سردار ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردیک
تصویر گردیک
(دخترانه و پسرانه)
گردیه، از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر بهرام چوبین سردار ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گردی
تصویر گردی
گرد بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردی
تصویر گردی
دلیری، پهلوانی
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ)
دیوث. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) :
غفلت اندر طاعت سلطان حق گردنکشی است
گردن گردنگ آن را تیغ بایدیا طناب.
سوزنی.
، ابله. (آنندراج). احمق. (برهان) ، بی اندام. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ گَ)
دهی است از دهستان قصرقند شهرستان چاه بهار، واقع در 9000گزی شمال قصرقند، کنار راه مالروقصرقند به چانفسا. منطقه ای گرمسیر مالاریائی و دارای 250 تن جمعیت است. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. محصول آن غلات، برنج و خرماست. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام قصبه و قلعه ای از غزنین بر یک منزلی آن از سوی شرق و معرب آن جردیز است. گردیز یک منزلی مشرق غزنین است. (تاریخ مغول تألیف اقبال ص 62). ولایتی بین غزنه و هند. (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع ص 338). گردیز، حمزه بن عبداﷲ الشاری کرد. (تاریخ سیستان ص 24)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی، واقع در 28هزارگزی شمال باختری خوی و هزارگزی شمال راه شوسۀ سیه چشمه به خوی. هوای آن سردسیر و سالم و دارای 842 تن سکنه است. آب آنجا از قنات و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. در 3هزارگزی جنوب خاوری قریه چشمۀآب معدنی وجود دارد. در دو محل بفاصله 4هزارگزی به نام گردیک بالا و پائین مشهور است و سکنۀ گردیک پائین 381 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 6000گزی خاور ساردوئیه. کوهستانی و سردسیر است. 50 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ یَ)
نام خواهر بهرام چوبینه است و مریم دختر قیصر که مادر شیرویه بود و گردیه خواهر بهرام چوبین که زن او (خسروپرویز) هر دو را به مداین نشاند به دارالملک. (فارسنامۀ ابن البلخی چ لیدن ص 108). و رجوع به امثال و حکم دهخدا ص 1580 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
شوربایی که اول جوش کند و آن را سرجوش هم گویند. (آنندراج). سرجوش. (شرفنامه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گردنگ
تصویر گردنگ
دیوث، ابله احمق، بی اندام
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به گرد و غبار دارای گرد و غبار، سخت لطیف و نازک (پارچه)، گونه ای شویدی (شبتی) که دارای برگهای ظریفتر و ساقه های باریکتر است و شاخ و برگ آن شبیه سرخس میباشد و ارتفاعش نسبه زیاد میشود و مانند شویدی جزو گیاهان زمینی است و در گلدان کشت و نگهداری میشود و آنرا در سالنها و راهرو ها قرار میدهند. اصل آن از افریقای جنوبی است شویدی سرخسی. گرد بودن استدارت تدویر: زیراک کرانه آن شعاع که بر ماه همی افتد از آفتاب دایره ایست از بهر گردی ماه. دلاوری دلیری پهلوانی شجاعت: ندیدم سواران گردنکشان بگردی و مردانگی زین نشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردنگ
تصویر گردنگ
((گَ دَ))
دیوث، ابله، احمق، بی اندام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردی
تصویر گردی
دایره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردی
تصویر گردی
Roundness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(FR) rondeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کلیه، غده
فرهنگ گویش مازندرانی
گریک
فرهنگ گویش مازندرانی
گردگیری خانه تکانی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(DE) Rundheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(PL) okrągłość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گردی
تصویر گردی
круглость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گردی
تصویر گردی
округлість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(ES) redondez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(PT) redondez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(IT) rotondità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(NL) rondheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گردی
تصویر گردی
गोलाई
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گردی
تصویر گردی
(ID) kebulatan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گردی
تصویر گردی
둥글기
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گردی
تصویر گردی
עגוליות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گردی
تصویر گردی
圆度
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گردی
تصویر گردی
丸さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی