دادآفریننده، آفرینندۀ داد، یکی از نام ها و صفات باری تعالی، برای مثال پناهت به دادآفرین باد و بس / که از بد جز او نیست فریادرس (اسدی - ۲۸۷)، بدو گفت یزدان دادآفرین / تو را ایدر آورد از ایران زمین (فردوسی - ۶/۵۷۶ حاشیه)
دادآفریننده، آفرینندۀ داد، یکی از نام ها و صفات باری تعالی، برای مِثال پناهت به دادآفرین باد و بس / که از بد جز او نیست فریادرس (اسدی - ۲۸۷)، بدو گفت یزدان دادآفرین / تو را ایدر آورد از ایران زمین (فردوسی - ۶/۵۷۶ حاشیه)
گرد آوردن. جمع کردن. جمله کردن. فراهم آوردن. گرد کردن: سپاهی که نوروز گرد آورید همه نیست کردش ز ناگه شجام. دقیقی. سپاهی ازآن پس به گرد آورید بگردید و یکسر جهان را بدید. فردوسی. به کار آمد آنها که برداشتند نه گرد آوریدند و بگذاشتند. سعدی (بوستان). رجوع به گردآوردن شود
گرد آوردن. جمع کردن. جمله کردن. فراهم آوردن. گرد کردن: سپاهی که نوروز گرد آورید همه نیست کردش ز ناگه شجام. دقیقی. سپاهی ازآن پس به گرد آورید بگردید و یکسر جهان را بدید. فردوسی. به کار آمد آنها که برداشتند نه گرد آوریدند و بگذاشتند. سعدی (بوستان). رجوع به گردآوردن شود