جدول جو
جدول جو

معنی گردآفرید

گردآفرید(دخترانه و پسرانه)
نام دختر گژدهم از مرزداران ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، فرمانده لشکر مرزبانان ایران در نبرد با سهراب، یکی از شخصیتهای شاهنامه
تصویری از گردآفرید
تصویر گردآفرید
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با گردآفرید

گردآفرید

گردآفرید
نام دختر گژدهم است:
زنی بود بر سان گرد سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار
کجا نام او بود گردآفرید
که چون او به جنگ اندرون کس ندید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

گردآفرین

گردآفرین
همان گردآفرید است: بختیار بن شاه فیروزبن بزفری بن شیراوژن بن فرخ به بن ماه خدای بن فیروزبن گردآفرین بن پهلوان.... (تاریخ سیستان ص 8)
لغت نامه دهخدا

دادآفرید

دادآفرید
مرکب از داد (عدل) + آفرید (آفریده)، خداوند، نام یکی از سرودهای موسیقی
دادآفرید
فرهنگ نامهای ایرانی

گرد آفرین

گرد آفرین
گردآفرید، نام دختر گژدهم از مرزداران ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی، فرمانده لشکر مرزبانان ایران در نبرد با سهراب، یکی از شخصیتهای شاهنامه
گرد آفرین
فرهنگ نامهای ایرانی

دادآفرید

دادآفرید
از لحن های قدیم موسیقی، برای مِثال سرودی به آواز خوش برکشید / که اکنون تو خوانیش دادآفرید (فردوسی - ۸/۲۸۴)
دادآفرید
فرهنگ فارسی عمید

گردآوریدن

گردآوریدن
گرد آوردن. جمع کردن. جمله کردن. فراهم آوردن. گرد کردن:
سپاهی که نوروز گرد آورید
همه نیست کردش ز ناگه شجام.
دقیقی.
سپاهی ازآن پس به گرد آورید
بگردید و یکسر جهان را بدید.
فردوسی.
به کار آمد آنها که برداشتند
نه گرد آوریدند و بگذاشتند.
سعدی (بوستان).
رجوع به گردآوردن شود
لغت نامه دهخدا