جدول جو
جدول جو

معنی گرختن - جستجوی لغت در جدول جو

گرختن
گریختن، فرار کردن، در رفتن، گرختن، گریزیدن
تصویری از گرختن
تصویر گرختن
فرهنگ فارسی عمید
گرختن
(بَ وَ دَ)
مخفف گریختن است. (برهان) (آنندراج). رجوع به گریختن شود
لغت نامه دهخدا
گرختن
فرار کردن بسرعت دور شدن: سیصد سال بدین صفت در آن عرصات بمانند... نه روی گریختن نه جای آرمیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گرختن
((گُ رِ تَ))
مخفف گریختن
تصویری از گرختن
تصویر گرختن
فرهنگ فارسی معین
گرختن
گریختن، فرار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرستن
تصویر گرستن
مخفّف واژۀ گریستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گسختن
تصویر گسختن
گسیختن، گسستن، پاره شدن، پاره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریختن
تصویر گریختن
فرار کردن، در رفتن، گرختن، گریزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرختن
تصویر فرختن
مقابل خریدن، واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
ستاندن، به چنگ آوردن، دریافت کردن
کنایه از درهم شدن، مبتلا شدن
کنایه از بازخواست، مؤاخذه، برای مثال حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او / ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم (حافظ - ۷۵۸)
فرض کردن، پنداشتن، برای مثال گرفتم سرو آزادی، نه از ماء معین زادی؟ / مکن بیگانگی با ما، چو دانستی که از مایی (سعدی۲ - ۶۰۷)
انجام تکلیف کردن مثلاً روزه گرفت
فرهنگ فارسی عمید
جدا شدن پاره شدن، جدا کردن قطع کردن: داعیه مهر نیست رفتن و باز آمدن قاعده شوق نیست بستن و بگسیختن، (سعدی)، نقض کردن فسخ کردن (چنانکه حکم دادگاه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
حبس کردن، ستاندن، تسخیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرستن
تصویر گرستن
گریستن: کسی را که در دل بود درد و غم گرستنش درمان بود لاجرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گریختن
تصویر گریختن
در رفتن، بهزیمت شدن، فرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرستن
تصویر گرستن
((گِ رِ تَ))
مخفف گریستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
((گِ رِ تَ))
دریافت کردن، به دست آوردن، شروع کردن، اثر کردن، مؤاخذه کردن، مورد عتاب قرار دادن، انتخاب کردن، فرض کردن، پوشانیدن، به تصرف درآوردن، تسخیر کردن، پر کردن، فراگرفتن، کرایه کر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گریختن
تصویر گریختن
((گُ تَ))
در رفتن، به هزیمت شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
اخذ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
Capture, Catch, Get, Grab, Scoop, Trap
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
capturer, attraper, obtenir, ramasser, piéger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
capturar, pegar, obter, agarrar, colher
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
fangen, bekommen, greifen, schaufeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
złapać, łapać, otrzymać, chwytać, nabierać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
захватывать , ловить , получать , схватить , черпать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
захоплювати , ловити , отримати , схопити , черпати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
capturar, atrapar, obtener, agarrar, sacar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
catturare, prendere, ottenere, afferrare, raccogliere, intrappolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
vangen, krijgen, grijpen, scheppen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
पकड़ना , पकड़ना , प्राप्त करना , पकड़ना , निकालना , फँसाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
menangkap, mendapatkan, mengambil
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
잡다 , 얻다 , 퍼내다 , 함정에 빠뜨리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
לתפוס , לתפוס , לקבל , לתפוס , לשאוב , ללכוד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
捕获 , 抓住 , 得到 , 抓 , 捞 , 陷阱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
捕まえる , 得る , すくう
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گرفتن
تصویر گرفتن
yakalamak, almak, kapmak, kepçe ile almak, tuzağa düşürmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی