- گرباس
- بیل گونه ای که زمین را با آن زیر و رو کنند
معنی گرباس - جستجوی لغت در جدول جو
- گرباس ((گَ))
- بیل گونه ای که زمین را با آن زیر و رو کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شیر درنده
چاه ژرف
نوعی پارچۀ زبر که از جنس پنبه، کنایه از کفن
الک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، تنک بیز، غرویزن، منخل، چاولی، موبیز، پریز، غربیل، پرویز، تنگ بیز، غربال، پریزن، پرویزن، آردبیز
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر برای مثال خدایا بی شبان بگذاشتی این بی زبانان را / مگر تو هم از ایشان باز داری شر گرداسان (نزاری - مجمع الفرس - گرداس)
جامه سفید معروف که از پنبه ساخته می شود
غربال
طبق پهن
ظالم و ستمگر
پارچه یا جامه کهنه، رگوک، رگوه، رگوی
تکه، نواله، لقمه، برای مثال جمله نعمت های الوان بهشت / یک گراس از خوان احسان تو نیست (غضایری - لغتنامه - گراس) ، باقی ماندۀ طعام
تکه نواله لقمه: جمله نعمتهای الوان بهشت یک گراس از خوان احسان تو نیست (غضایری)