جدول جو
جدول جو

معنی گرباس

گرباس((گَ))
بیل گونه ای که زمین را با آن زیر و رو کنند
تصویری از گرباس
تصویر گرباس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با گرباس

گرباس

گرباس
چیزی مانند بیل که زمین را با آن زیر و رو کنند
لغت نامه دهخدا

گربال

گربال
اَلَک، وسیله ای گرد و دیواره دار با سطح سوراخ سوراخ معمولاً ریز که برای جدا کردن ناخالصی، گَردها یا اجزای ریز و درشت حبوبات، آرد و امثال آن به کار می رود، تُنُک بیز، غَرویزَن، مُنخُل، چاولی، موبیز، پَریز، غَربیل، پَرویز، تُنُگ بیز، غَربال، پَریزَن، پَرویزَن، آردبیز
گربال
فرهنگ فارسی عمید

گرداس

گرداس
سِتَمگَر، ظالِم، بیدادگَر، جَبّار، سِتَمکار، جائِر، سِتَم کیش، ظُلم پیشِه، جَفا پیشِه، جان آزار، جایِر، جَفاجو، جَفاگَر، دُژآگاه، مَردِم گَزا، پُر جَفا، پُر جُوْرْ، اِستَمگَر برای مثال خدایا بی شبان بگذاشتی این بی زبانان را / مگر تو هم از ایشان باز داری شر گرداسان (نزاری - مجمع الفرس - گرداس)
گرداس
فرهنگ فارسی عمید