جدول جو
جدول جو

معنی گرامافن - جستجوی لغت در جدول جو

گرامافن
جعبه صوت، آلت حبس صوت، دارای شکل مخصوص و تا حدی تکمیل گردیده است، و صدا را بوسیله صفحه مدوری مجدداً تولید می نماید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آلتی است که صفحه ای را که آوازی در آن ضبط شده بگردش در آورد و همان آواز را بگوش رساند جعبه صوت: آوازیرا که دقیقا تقلیدی بود از یک صفحه که همان صبح چندین بار روی گرامافون گذارده بود بلحن گیرا و نیکو آغاز کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرامافون
تصویر گرامافون
((گِ فُ))
دستگاه مخصوصی که صدا را روی صفحه ضبط و پخش می کند
فرهنگ فارسی معین
دستگاهی برای ظاهر ساختن امواج صوتی که قبلاً بر روی صفحه های مخصوص ضبط شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گراموفون
تصویر گراموفون
فرانسوی آوه بر آورنده صدا و ندا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
(دخترانه)
آنکه با ناز و تکبر راه می رود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
رونده با ناز و تکبر و تبخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
خرامنده، در حال خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرایان
تصویر گرایان
در حال گراییدن، گراینده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرزمان
تصویر گرزمان
عرش، فلک نهم بالای همۀ افلاک که آن را محیط بر عالم ماده می دانستند، در روایات دینی جایی فراتر از همۀ آسمان ها، فلک المحیط، چرخ برین، چرخ اکبر، فلک الافلاک، چرخ اثیر، چرخ اطلس، سپهران سپهر، طارم اعلیٰ
آسمان، سپهر، برای مثال مه و خورشید با برجیس و بهرام / زحل با تیر و زهره بر گرزمان (دقیقی - ۱۰۴)
بالاترین مرحلۀ بهشت، بهشت برین
فرهنگ فارسی عمید
در حال گرازیدن جلوه کنان و خرامان: چون برفتی (پیغمبر ص) چنان بنیرو رفتی که گفتی پای از سنگ بر میگیرد و چنان رفتی که گفتی از فرازی بنشیب همی آید و چنان گرازان رفتی بکش و کند آوری
فرهنگ لغت هوشیار
گارمن گارمون قارمون} گارمونیکا {روسی شلالک از سازها آلتی موسیقی پرده دار شبیه جعبه که بهنگام نواختن آنرا در دست گیرند و پرده های آنرا با انگشت فشار دهند قارمن قارمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرایان
تصویر گرایان
در حال گرائیدن، متمایل، مایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرزمان
تصویر گرزمان
سپهر، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامان
تصویر خرامان
((خُ))
رونده با ناز و تکبر و تبختر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرزمان
تصویر گرزمان
((گَ زْ))
عرش اعظم، فلک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرازان
تصویر گرازان
((گُ))
خرامان، در حال خرامیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رامان
تصویر رامان
(پسرانه)
نام وزیر کیقباد پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(خانگی) گرهی سخت با درد کم یا بسیار که در زیر بغل یا کش ران و غیره پیدا شود بسبب مرضی که در جای دیگر بدنست مانند آماس کش بعلت سوزاک
فرهنگ لغت هوشیار